به عالمان یک کوچه بدهید از هر دو سوی باز.
دو ردیف سپیدار نشاء کنید، باغبانیاش را به هنرمندان بسپارید.
آب و دان و نور درختان با هنرمندان.
یکی برای نقاشی،
قابی را برای منبت کاران، وسعتی را برای دار قالی کنار بگذارید.
یکی را به آنکه صدایش خوب است برای آواز و تلاوت،
درختی را به سفالگر، دیگری را به مرد موی سپید که خطش نیکوست بدهید.
در شهر خیابانی را به نام “اخلاق” نام نهید.
یک فضای سبز بسازید،
آنقدر بزرگ که تا نداشته باشد، کودکان کار هر روز میان دو خستگی و گرسنگی بروند آنجا و شادمانی کنند
آنقدر بزرگ باشد که وقت بازگشتن جوانان بالغ و خوشبختی باشند.
در شهر خیابانی را به نام “اخلاق” نام نهید.
به نویسندگان و شاعران جای نشستن، همان که ندارند بدهید.
جایی برای تماشا، دور از شعار، راسته شعور را به ایشان بدهید.
یک گلخانه بسازید نبش خیابان اخلاق، آنجا دختران کارش با دست پر از گل برای فروش، شالشان از سر افتاده است.
گلخانهای با هزاران هزار لاله ریشه دار
تا مردان دست تهی با گل به خانه بروند
تا باغچه خالی از احساس نشود..تا زنان باغبان باشند.
در شهر خیابانی را به نام “اخلاق” نام نهید.
به مردان سیاست، بازی بازانِ عرصه تزویر، بیاخلاقان دروغمدار، تهمت زنان فریب پیشه؛
کوچه ای بن بست بدهید.
کوچه را از هر دوسوی ببندید،
بگذارید شهر هوایش تازه شود.
پلیس بگمارید برای راهنمایی
نه آخر خیابان برای بازخواست.
تا همان نخست، پیش از واقعه، قبل از سخن، قدم و قلم زنهار دهد.
در شهر خیابانی را به نام “اخلاق” نام نهید.
جایی خوب(پشت بارو)، برای ادب کردن مردمان بی اخلاق بسازید.
فلکشان کنید تا پاهایی که جای راه رفتن در مسیر خدمت، به تهمت و افترا میرود، درد بگیرد، تاول بزند، خسته شود.
و هر پایی که جز به راه حقیقت، همان فطرت خدابخش برود بشکند.
در خیابان اخلاق هر عابری ملزم شود با مردم مردمی کند.
#رضا_هوشمند
عکس از سایت:
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/پرونده:Lalehzar-late1940s.jpg