این گفتگو درس های بسیار ناب و ارزنده ای را برای والدین و دست اندرکاران نظام آموزشی دارد. آنهایی که شاید خودشان هم متوجه نباشند که ناخواسته چه به روز نسل قدیم و جدید آورده اند.
خبرنگار مشق شب نوشت: یک متخصص مدیریت آموزشی معتقد است، اغلب والدین، فرزندانشان را مثل درختان کوچک « بن سای» و با وسواس زیاد چیده و هرس می کنند تا بقول خودشان، بچه هایی به شکلی عالی و ممتاز داشته باشند؟ اما نمی دانند که این روش تربیتی غیرعلمی و نادرست چه عواقب دردناکی را در آینده فرزندانشان رقم خواهد زد. سینا تهرانی مشاور تحصیلی برای پدران و مادران از استراتژی های شکست و موفقیت در تربیت فرزندان می گوید. او در ابتدا به نقد استراتژی تربیتی چک لیستی پرداخته و سپس از راهبردهای علمی و مؤثر برای داشتن فرزندانی سالم و موفق سخن می گوید.
![](https://mashghshab.com/wp-content/uploads/2024/12/images.jpg)
آقای تهرانی شما از منتقدین نظام آموزشی حاکم در مدارس کشور هستید؟ به نظرتان اشکال اصلی این نظام آموزشی در چیست؟
فکر می کنم اشکال اصلی را می بایست در نوع پرورش فرزندان در خانواده ها و سپس مدرسه جستجو کرد. متأسفانه اغلب پدر و مادرها با دخالت های نابجا، کنترل های آزاردهنده و حمایت های بیش از حد، فرزندشان را مثل درختان کوچک «بن سای» و با وسواس زیاد چیده و هرس می کنند تا بقول خودشان بچه هایی به شکلی عالی و ممتاز داشته باشند؟ آنها ناخواسته عشق و محبت خود به فرزندشان را منوط به کسب نمرات عالی، یا یک رتبه کنکور خوب و یا موفقیت های مدرسه می کنند. اما متأسفانه این تربیت غیرعلمی و فلج کننده که من اسم آن را تربیت به شیوه « چک لیستی » می گذارم، نه تنها کمکی به رشد و تعالی بچه ها نمیکند. بلکه باعث می شود در آینده مدیرانی داشته باشیم که همین نگاه را نسبت به سایر عرصه ها از جمله آموزش و پرورش داشته باشند زیرا خود از همان کودکی با این شیوه ناصحیح پرورش یافته اند. به همین دلیل در این بخش نیز ما با مدیرانی مواجه هستیم که بجای تلاش در جهت ایجاد یک نظام آموزشی بومی که برگرفته از اعتقادات، دانش و فرهنگ کشورمان باشد، به دنبال نسخه های چک لیست شده و منسوخ غربی هستند.
آمارها نشان می دهد که هر ساله شاگردان شما اغلب صندلی های رشته های پرطرفدار دانشگاههای برتر تهران را از آن خود می کنند، پس چگونه است که از والدین توقع دارید معیار موفقیت فرزندانشان، کسب نمره یا رتبه عالی نباشد؟
هیچ فردی از کسب نمره یا رتبه عالی بدش نمی آید. اما آنچه که بنده به عنوان مشاور تحصیلی انجام می دهم صرفاً تمرکز بر روی کسب رتبه عالی نیست. متأسفانه اینروزها شاهد شیوه خاصی از فرزندپروری هستیم که به نحوی دارد دانش آموزان را تباه می کند و فرصت پرورش دادن « خود واقعی شان » را از آنها می گیرد. این شیوه مانع بروز استعدادها و توانایی های خارق العاده بچه ها می شود. به همین دلیل بنده، اغلب با دانش آموزانی مواجه هستم که مشکلات روحی بسیار زیادی دارند. آنها قربانی شیوه نادرست تربیتی پدر و مادرها، مدرسه و جامعه خود شده اند. لذا در گام نخست می بایست به کمک همکارانم، این بچه ها را با بهره گیری از شیوه های تربیتی علمی و صحیح تغییر داده و به والدینشان نیز این روشها را آموزش دهم. سپس در کنار آموزش مهارتهای صحیح مطالعه و تفکر کردن، به بچهها روشهای صحیح طرح ریزی، تصمیمگیری، انجام دادن، انتظار کشیدن، حریف شدن و مواجه شدن، سعی و خطا کردن، رؤیا داشتن و تجربه و مهارتهای زندگی را بیاموزم تا بتوانم یک رتبه ی برتر کنکور چندبعدی و متفاوت را تحویل دانشگاههای برتر کشور بدهم. اگر بنده مشاهده کنم که پدر یا مادری در برابر روش های ما از خود مقاومت نشان می دهد در ابتدا به او تذکر داده و در صورت ادامه مقاومت ها یا دخالتهایش، براحتی فرزندش را از سیستم خود خارج خواهم کرد. بنابراین اینگونه نیست که هدف بنده صرفاً رتبه پروری محض باشد.
به نظر می رسد والدینی هم وجود داشته باشند که کلاً نسبت به تربیت فرزندانشان بی تفاوت باشند.
بله همینطور است. من همواره با دو دسته از والدین مواجه هستم. دسته اول پدر و مادرهایی هستند که به اندازهی کافی خود را درگیر زندگی فرزندانشان نمیکنند و تقریباً آنها را به حال خود رها کردهاند. این تیپ از والدین، اغلب تصور میکنند، همین که فرزندان خود را از نظر مالی تأمین نمایند کافی است. اما همین والدین بی تفاوت نیز وقتی در جریان عواقب حمایتهای بیش از حد مالی خود قرار میگیرند، از بنده میخواهند تا فرزندشان را مطابق روشهای علمی تغییر دهم و از آنها بچههایی متفاوت و موفق بسازم.
از سوی دیگر نیز ما با پدر و مادرهایی مواجه هستیم که احساس میکنند که بچهای «نمیتواند» موفق شود مگر اینکه پدر یا مادر در هر موقعیتی مراقب او بوده و مدام از او محافظت کنند و یا او را در جزئی ترین موضوعات نیز کنترل کنند تا فرزندشان را به سمت بهترین رشته ها و دانشگاهها سوق دهند. وقتی ما بخواهیم بچهها را اینگونه پرورش دهیم، آنگاه فرزندانی چک لیستی خواهیم داشت.
کودک چک لیستی! تعبیر جالبی است!
بله کودک چک لیستی، والدین با خود میگویند: ما فرزندانمان را سالم و سرحال نگه داشتهایم. از هر نظر به آنها توجه کردهایم و اجازه ندادهایم تا کمبودی را احساس کنند. سپس آنها را به مدارس تیزهوشان یا مدارس بسیار خوب و گرانقیمت فرستادهایم. هرجا لازم بوده است بهترین دبیران خصوصی را برایشان گرفتهایم، بچههای ما نیز نشان دادهاند که نمرات بسیار خوبی کسب میکنند. حال انتظار داریم در امتحانات مدرسه و کنکور سراسری نیز با کسب نمرات بیست یا رتبه عالی ما را خوشحال سازند.
این دسته از والدین آن حدی از کمال را از فرزندان خود انتظار دارند که شاید هیچ گاه کسی از خود آنها انتظار نداشته است و یا در حسرت رسیدن به آرزوهای خود ماندهاند. آنها میخواهند نشان دهند که نگهبان فرزندان خود هستند.
متأسفانه این قبیل از پدر و مادرها آنقدر زمان صرف سر و کله زدن با بچه ها ، راضی کردن آنها به انجام دادن کارهای مورد نظرشان، تذکر دادن ، کمک کردن، اصرار کردن، سرزنش کردن و … میکنند تا بقول خودشان مطمئن شوند که فرزندشان احیاناً در کاری خرابکاری نکرده و یا فرصت ها را از دست نداده باشد، آنها مراقبند تا بچه ها آینده شان را تباه نکنند تا در نهایت یک رتبه رؤیایی در کنکور کسب کرده و در رشتههای پرطرفدار و یا بقول خودشان پولساز دانشگاههای مطرح تهران پذیرفته شوند.
یعنی شما معتقدید تربیت کودکان و نوجوانان به شیوه چک لیستی، منجر به داشتن فرزندانی موفق و چندبعدی نخواهد شد؟
بله همینطور است. زیرا کودکان چک لیستی در درجه نخست؛ وقت آزادی برای بازی کردن ندارند. به خصوص که اغلب مدارس تا پاسی از شب نیز دانش آموزان را به بهانههای مختلف در مدرسه نگه میدارند. البته این تفکر از آنجا ناشی میشود که والدین و مدرسه تصور میکنند بازی کردن کاری بیهوده و بی ارزش است و فرزندان میبایست فقط کار مفید و پربار انجام دهند. به همین دلیل در اغلب مدارس، زنگ ورزش یا فعالیتهای پرورشی به دروس دیگر اختصاص مییابد.
شاید برایتان جالب باشد که عرض کنم، یکی از کارهایی که به شدت بر روی رشد استعدادها و تواناییهای ذاتی بچهها اثر مثبت میگذارد، انجام دادن کارهای خانه است. از قبیل مرتب کردن اتاق ؛ شستن ظرفها ؛ حتی پختن غذاهای ساده و …. کاری که در بسیاری از مدارس موفق جهان بر روی آن تأکید میشود. اما اغلب پدر و مادرهای ایرانی معتقدند که انجام چنین کارهایی صرفاً اتلاف وقت بوده و نقطه ی شکست فرزندان برای رسیدن به آیندهای است که برایشان ترسیم کردهاند. لذا آنها را از کمک کردن در کارهای خانه معاف میکنند.
حتی بسیاری از والدین به بهانه انجام تکالیف سنگین مدرسه، فرزند خود را از داشتن خواب کافی منع میکنند. گویی آنها چک لیست روزانه ای تهیه کردهاند که بچه موظف است تک تک آنها را انجام دهد و پدر و مادرش نیز آنها را تیک بزند.
نکته بسیار دردناک دیگر این است که والدین چک لیستی، به بچه های خود میگویند ما خوشحالی شما را میخواهیم. اما زمانی که فرزندشان از مدرسه به خانه میآید، چیزی که بیشتر مواقع از دانش آموز پرسیده میشود، در ارتباط با تکالیف و نمرات اوست. فرزند در چهره پدر و مادر خود میبیند که عشق و محبت آنها نسبت به او و نیز ارزش واقعی او در نزد والدینش مشروط به کسب نمرات عالی است.
والدین باید بدانند که بچه هایشان این رفتار آنها را ریاکارانه قلمداد خواهند کرد. اینها تشویق های بزرگترهایشان را باور نمیکنند و احساس خوبی نخواهند داشت.
عواقب این برداشت ذهنی بچه ها چیست؟
فرزندان برای اینکه عشق و محبت والدینشان را کسب کنند، نزد مشاورین تحصیلی میروند و میگویند: برای اینکه در یک رشته و دانشگاه خیلی خوب قبول بشوم، چه کارهایی باید انجام دهم؟
و بعد وقتی دانش آموز با سختی فراوان وارد دانشگاه میشود، دیگر نفسی برایش باقی نمیماند. او به شدت از نظر روحی شکننده ، خسته و آسیب دیده شده است و وقتی با واقعیتهای تلخ رشته و دانشگاه خود مواجه میشود به یکباره خود را میبازد و اگر هم به سمت موادمخدر کشیده نشود دیگر آن شور و اشتیاق قبل از کنکور را ندارد و در آینده نیز تبدیل به یک متخصص معمولی و بی کیفیت میشود.
من بارها با دانشجویانی مواجه شدهام که زیر بار سنگین استرس و اضطرابهای مقاطع مختلف تحصیلی شان به شدت افسرده و خسته شدهاند. آنها از خود میپرسند آیا این زندگی، هرگز به جایی خواهد رسید که ارزش و معنی واقعی اش یعنی همان رفاه مادی و دستیابی به آرامش را برایمان فراهم سازد؟
یعنی والدین متوجه نیستند که این روش تربیتی چک لیستی اشتباه است؟
قطعاً پدر و مادرها، بخوبی میدانند که با فرزندشان چه کردهاند. البته اگر شجاعت این را داشته باشند که به بررسی رفتار خود بپردازند. فرزند آنها بخوبی میداند که زمانی عشق و محبت والدینش را دریافت خواهد کرد که یک نمره یا رتبه عالی کسب کند.
متأسفانه اغلب بزرگترها درون ذهن با ارزش و در حال پرورش فرزندان خود زندگی میکنند و با اینکار به کودک یا نوجوانشان این پیام را القاء میکنند: که ببین بچه ! گمان نمیکنم که تو بتوانی بدون ما چیزهای با ارزشی بدست بیاوری و فرد موفقی بشوی!
آنها با کمک کردنهای بیش از حدشان ، حمایتها و جهت دهیهای افراطیشان، بچهها را از داشتن فرصتی برای بدست آوردن آن « خود اثربخش » که زیربنای اصلی روح و روان آدمی است، محروم میکنند.
این «خود اثربخشی» چگونه ساخته میشود؟
« خود اثربخشی » زمانی ساخته میشود که کسی می بیند،کار خودش نتیجه داده است. نه بفرما گفتنها و تشویق کردنهای والدینش ! بلکه زمانی که کار خود فرد به نتیجه میرسد، آنگاه « خود اثربخشی اش » نیز ساخته میشود. اگر قرار است بچههای ما، « خوداثربخشی » بدست بیاورند، که باید هم بدست بیاورند زیرا عامل بسیار مؤثری در شکل گیری یک شخصیت چند بعدی و موفق است؛ باید کار فکر کردن، نقشه ریختن، تصمیمگرفتن، انجام دادن، انتظار کشیدن، حریف شدن و مواجه شدن، سعی و خطا کردن، رؤیا داشتن و تجربه و مهارت زندگی، را خودشان انجام دهند. بنده بارها در شاگردان خود مشاهده کردهام که وقتی آن « خود اثربخششان» ساخته میشود، آنها به سرعت در مسیر رشد و تعالی قرار میگیرند و تبدیل به بچه هایی بسیار فعال ، متفکر و در نهایت رتبههای کنکور بسیار عالی میشوند که نه تنها با ورود خود به دانشگاههای ممتاز تهران انگیزههایشان افول نمیکند، بلکه سرشار از شور و اشتیاق برای دستیابی به موفقیت های جدید هستند.
یعنی منظور شما این است که بچهها نیازی به توجه والدینشان ندارند و پدر و مادرها باید عقب کشیده و بی خیال فرزندانشان شوند؟
حرف من این نیست. بنده میگویم، وقتی ما رتبه ، نمره و کسب جوایز و افتخارات را به عنوان «هدف فرزند » تعیین می کنیم. این یک تعریف بسیار محدود و ناقص از موفقیت است. این تعریف ناقص ممکن است به بچهها در کسب پیروزیهای کوتاه مدت کمک کند اما در دراز مدت از آنها فرزندانی مستقل ، چند بعدی، متفکر، خلاق و دارای قدرت و سرعت تصمیم گیری فوق العاده نمیسازد. چیزی که بنده میگویم این است که بچهها میخواهند والدین کمتر روی نمره و رتبه حساسیت نشان دهند و بجای آن بیشتر به فرآیند کودکی و نوجوانی آنها توجه داشته باشند که زیربنای موفقیت آنها را در آینده فراهم میسازد. فرآیندی توأم با ابراز عشق و محبت بدون قید و شرط و نه وابسته به نمره عالی؛ فرآیندی همراه با کارهای روزمره و ناخوشایند!
گفتید کارهای ناخوشایند و خسته کننده ؟
بله عرض کردم کارهای ناخوشایند و خسته کننده! بر اساس مطالعاتی که در دانشگاه استنفورد انجام شده است، موفقیت حرفهای در زندگی نتیجه انجام کارهای روزمره و سخت دوران کودکی و کمی هم نوجوانی است. هرچه والدین، فرزندان خود را از همان آغاز دوران کودکی بر اساس استراتژی « آستینهایت را بالا بزن و دست بکار بشو » به پیش ببرند؛ در آینده فرزند چند بعدی و موفقتری خواهند داشت.
استراتژی « آستینهایت را بالا بزن و دست بکار بشو » دیگر چیست؟
این یک استراتژی فوق العاده برای تربیت فرزندانی سالم و موفق است که میگوید: بالاخره یکی باید فلان کار سخت را انجام دهد پس چرا آن یک نفر من نباشم. من تلاشم را در جهت اصلاح کل اختصاص میدهم، این همان راهبردی است که بزرگسالان را در محیط کاری از بقیه جلو می اندازد. این راهبرد به والدین عزیز میگوید که در کودکی و نوجوانی بچه هایتان را از انجام کارهای سخت خانه یا مدرسه معاف نکنید.
زمانی که من کودک بودم یکی از کارهای سخت این بود که صبح های خیلی زود جمعه از خواب برخیزم و نان تازه بخرم. نمیدانید چقدر کار سختی به نظر میرسید که از آن جای گرم و نرم دل بکنید و در سرمای سوزناک زمستان، پیاده به سمت نانوایی بروید. البته نزدیک خانهیمان یک نانوایی بود اما مادرم کیفیت نان آنجا را قبول نداشت و من میبایست دو تا سه کیلومتر در آن هوای بسیار سرد پیاده روی میکردم تا به نانوایی مورد نظر مادر برسم و پس از ساعتها ماندن در سرما بتوانم چند نان تازه بخرم و یا مرحوم پدر همیشه به عموی مادرم میگفت: سینا وقتی به مشهد آمد حسابی از او در انجام کارهای مزارع و باغهایتان کار بکشید.
دوران کودکی من پر است از این قبیل کارهای بظاهر ناخوشایند و وقتگیر اما بعدها در دانشگاه استنفورد متوجه شدم بسیاری از اساتید برجسته و موفق دانشگاه که از مدیران برجسته بخشهای مختلف کشور آمریکا نیز بودند، با استفاده از همین راهبرد، توسط والدین خود تربیت شدهاند. اکنون بنده تصور نمیکنم انجام کمی کارِ ناخوشایند، کودکی را به کشتن بدهد اما در آینده از او یک انسان قوی ، مستقل و مقتدر میسازد.
اما کودکی که به روش چکلیستی تربیت میشود، چون از کارهای سخت معاف شده، بعدها در دوران نوجوانی ،جوانی و حتی بزرگسالی در مدرسه ، دانشگاه و محل کار همچنان منتظر یک چک لیست است، چک لیستی که در بزرگسالی دیگر وجود ندارد. اما این آدم بزرگ چک لیستی، اکنون انگیزه و مهارت این را ندارد که آستین هایش را بالا بزند و دور و برش را نگاه کند و فکر کند که چطور می توانم برای همکارانم مفید باشم؟ چطور میتوانم در راستای نیاز رئیسم، چند گام جلوتر را پیشبینی کنم. چطور میتوانم فلان مشکل را حل کنم؟ نتیجهاش این میشود که شما در بخشهای مختلف اقتصادی ، صنعتی، سیاسی ، اجتماعی، فرهنگی و … با مدیرانی ناکارآمد و ضعیف مواجه هستید.
آقای تهرانی تصور نمیکنید مدارس نیز در دامن زدن به روش نادرست تربیتی چک لیستی سهم عمدهای داشته و دارند؟
اتفاقاً بنده در جایی سخنرانی میکردم مادر دانش آموزی گفت: « نفستان از جای گرم درمیآید، گویا خبر ندارید که به دلیل رقابت فشردهای که برای ورود به مدارس تیزهوشان وجود دارد، چارهای وجود ندارد که فرزندمان را به روش چک لیستی تربیت کنیم تا حدنصابهای لازم برای ورود به چنین مدارسی را کسب کند.»
من گفتم « بله فرمایش شما صحیح است، این مدارس اینها را از نوجوان شما میخواهند اما شما مجبور نیستید فرزندتان را به چنین مدارسی ببرید. بنده چندین سال است که رتبه های برتر کنکور بسیاری را روانه بهترین دانشگاههای تهران کردهام اما بیش از 90 درصد آنها از همان بدو ورودشان به مقطع دبیرستان و یا در سالهای آخر؛ به توصیه من در یک مدرسه عادی دولتی یا غیرانتفاعی تحصیل کردهاند. آن 10 درصد باقیمانده هم در سال آخر به بهانههای مختلف در سر کلاسهای درس شرکت نمیکردند. این مدارس تیزهوشان و به اصطلاح خاص به فرزند شما زندگی شاد و موفق هدیه نمیکند. بلکه برعکس از او یک ربات چک لیستی افسرده و تک بعدی میسازد.»
فرزندان ما بیش از آنکه نیازمند تحصیل در یک مدرسه تیزهوشان باشند نیازمند فراگیری مهارت هایی هستند که به آنها روش صحیح تفکر کردن، برنامهریزی، تصمیمگیری، مواجهه با مشکلات و بحرانهای سخت و غیره را بیاموزد.
من روزی با یکی از رتبههای تک رقمی کنکور سراسری که از شاگردانم نبود، صحبت میکردم که متوجه شدم این بندهی خدا برای کسب آن رتبه، خود را شدیداً به زحمت انداخته و از نظر زمانی دو برابر شاگردان بنده و از نظر میزان تست شاید تا ده برابر آنها تست زده است اما رتبه هردو نفرشان یک رقمی بود. خب این نشان میدهد که آن شخص اگر روش تفکر کردن و استخراج ایدههای مورد نظر طراحان کنکور سراسری را میدانست دیگر نیازی نبود تا خود را تا آن اندازه به زحمت بیاندازد.
![](https://mashghshab.com/wp-content/uploads/2024/12/images-2.jpg)
به نظر شما اگر والدین بخواهند از همین امروز در شیوه تربیتی خود تجدید نظر کنند از کجا باید شروع کنند؟
به عقیده بنده آنها باید از آموزش عشق ورزیدن شروع کنند. شادکامی در زندگی از عشق ناشی میشود، منظور بنده عشق به کار نیست. بلکه عشق به پدر و مادر، فرزند ، همسر ، دوستان ، خانواده و جامعه است. بنابراین اگر والدین میخواهند فرزندانی موفق و چند بعدی داشته باشند، میبایست از همان دوران کودکی به فرزندانشان، شیوه چگونه عشق ورزیدن یا دوست داشتن را آموزش دهند. بچه ها لازم است تا بدانند که نمیتوانند دیگران را دوست داشته باشند، مگر اینکه در ابتدا خود را دوست داشته باشند و خود را دوست نخواهند داشت اگر نتوانیم به آنها عشق و محبت بدون شرط را هدیه کنیم. و بنابراین، بهتر است تا والدین به جای حساس بودن بر روی نمرات و رتبهها، وقتی فرزند عزیزشان از مدرسه به خانه برمیگردد، گوشی، تبلت و سایر دستگاههای دیگر را کنار بگذارند و به چشمان فرزندشان نگاه کنند تا بگذارند بچهها شادیای که بعد از چند ساعت دوری در چهره پدر و مادرشان نقش بسته را ببینند. و بعد باید بگوییم، عزیزم! امروزت چطور بود؟ امروز از چه چیزی خوشت آمد؟ و وقتی دختر نوجوانتان میگوید: مامان! ناهار! در حالیکه ممکن است شما بخواهید از نتیجه فلان امتحانش جویا شوید؛ اما با اینحال بهتر است به خواسته او یعنی ناهار اهمیت دهید تا فرزندتان بداند که او به عنوان یک انسان در نزد شما بسیار ارزش دارد، نه به خاطر معدلش یا کسب نمره عالی در یک درس یا کسب یک موفقیت در داخل مدرسه.
والدین عزیز توجه داشته باشند که بچههایشان درختان کوچک « بن سای» نیستند. آنها گل های وحشی « خود رو » هستند آنهم از نوع و گونه ی ناشناختهاش. لذا کار آنها این است که یک محیط مقوی و مغذی برای رشد فرزندانشان تهیه کنند.
این محیط مقوی و مغذی چه ویژگیهایی دارد؟
این محیط باید بگونهای باشد که بچه ها را با کارهای سخت و بظاهر ناخوشایند روزمره قوی کند. والدین میبایست به فرزندانشان محبت بی قید وشرط هدیه کنند تا آنها هم بتوانند به دیگران محبت کنند و پذیرای محبت آنها باشند. انتخاب مدرسه ، مسائل درسی، انتخاب دانشگاه، رشته و شغل میبایست بر عهده خود فرزندان باشد. کار والدین این نیست که بچههایشان را وادار کنند تا آنطور که آنها میخواهند، بشوند. بلکه وظیفه اصلی این است که بچه ها را پشتیبانی کنند تا اینها
« خود ارزشمند » و زیبای خود بشوند.
#مدرسه
#تیز_هوشان
#سمپاد
#کنکور
#رتبه_برتر
#آموزش وپرورش_رقابتی،برندگان کم بازندگان بسیار
#مشاور_خانواده
#امنیت _جامعه
#تفکر انتقادی
#محیط_کار_سمی
#مهارت_های_برتر
#مدیتیشن
#سفر
#اولیا_و_مربیان
#مدرسه
#ارتباط_موثر_والدین_و_مربیان
#تاثیر_سفر سلامت روان
#خشم
#ترس
#آرامش
#مثبت_گرایی
#روانشناسی_زرد
#احترام_به خود
#ارتباط_موثر
#همسایه
#خود_کم_بینی
#آداب_همسایه_داری
#ADHD
#اختلال_بیش_فعالی
#نسل_Z
#نسل_زد
#کتاب
#نویسنده
#ناشر
#انتشارات_ مشق_ شب
#فروش_ کتاب
#رضا هوشمند
# روزنگار مشق شب:
#روزنگار #تقویم #تقویم مشق شب #رویدادتاریخی #رویدادمذهبی #رویدادملی #ولادت #وفات
12.
#تصویب_ قانون _اساسی _جمهوری_ اسلامی_ ایران
#روز _بازی _بسکتبال
#روز_ والت _دیزنی
#روز _جهانی_ لغو _برده _داری