من در وطنی نفسم به شماره افتاده است که هر روز مردان و زنانی بدون یادداشتِ کنار جسد بیجانشان، راه میروند، حرف میزنند، میخندند، بچهدار میشوند، اما زنده نیستند.
من نیز، دستم خالی از یاداشت، مشغول نبودن است.
صبح روز شانزدهم فروردین 1402 دانش آموزی لباسهایش را پوشید و آماده شد برای رفتن به مدرسه و درس خواندن، عجله داشت تا مبادا دیر شود.
صبح روز چهارشنبه، کارمندی کفشهای واکس زدهاش را پوشید و جلوی آیینه یقه کتش را صاف کرد و دندانهایش را نگاه کرد تا مبادا تمیز نباشند.
کارگری به امید مساعده زودتر از گشایش در کارخانه، زودتر از همسر بیمارش و فرزندانش؛ زودتر از آفتاب آنجا بود.
معلمی دست در جیبش کرد تا مطمئن شود کلید خانه را جا نگذاشته باشد تا غروب وقتی به تنهایی خانهاش باز میگردد پشت در نماند.
حاج فتح الله مانده بود میان اینکه کدام انگشتر عقیقش را به کدام انگشت دستش بیندازد.
زنی با همه مجادله با خود و درونش، صبح چهارشنبه جلوی آیینه ایستاد، رژ قرمز رنگی که وقت خردیدنش تردید داشت را غلیظ بر لبهایش زد تا راهی را برود که باز گذشت نداشت.
وزیر امور خارجه کت و شلوار تازهاش را پوشید تا برود به اجلاس سران حکومتهای جنگ تا برای صلح جهان تصمیم بگیریند.
مادرم پا دردش را کتمان کرد و پی نان و سبزیِ آش رفت تا پدر فرتوتم را بدتر از این نبیند.
دخترانی شالشان را خانه جا گذاشتند تا ….
دخترانی چادر را دوتا دوتا پوشیدند تا …
کیومرث پوراحمد هم خود خواسته از خواب بلند شد و خود خواسته خوابید برای همیشه.
کیومرث پور احمد دیگر نیست تا تنبیه دانش آموزانی را ببیند که دیر میرسند،
نیست که اختلاس با کفشهای واکس زده را ببیند.
پور احمد نیست که نامهی “از مساعده خبری نیست” را بخواند.
نیست که ببیند کدام عقیق در کدام رکابِ نقره به فریبکاری صاحبش کمک میرساند.
پور احمد نیست که رژ قرمز را ماسیده به صورتِ زن ببیند و چشم آدمی که نیست نخواهد گریست.
وزیر امور خارجه را هم نخواهد دید که زبانش از صلح میگوید و انگشتش در جیبِ کتش روی ماسهی جنگ است.
مرگ پدران فرتوت و پا درد مادرانِ خسته را هم دق نخواهد کرد.
پور احمد اگر ۷۴ قدم به این سویِ جنوب شهر و آن سوی شمال قدم زده باشد، خواهد دید، رژهای قرمز فروشش زیاد شده، کارگران، کارمندانِ اختلاس، وزیران امور خارجه را خواهد دید و نخواهد توانست صبح پنجشنبه را بپذیرد.
من که چند قدم کمتر راه رفتهام بغضی گلویم را میفشارد که کم از برنخواستن از خواب فردا نیست.
دختران شالشان را خانه جا گذاشتند تا ….
دختران چادر را دوتا دوتا پوشیدند تا …
پینوشت:کیومرث پوراحمد، کارگردان نامدار سینما، تلویزیون و تئاتر ایران در سن ۷۴ سالگی به زندگی خود پایان داد.
رسانههای ایران خبر دادهاند که آقای پوراحمد صبح روز چهارشنبه ۱۶ فروردین در بندر انزلی درگذشته است. مجله فیلم امروز به سردبیری هوشنگ گلمکانی خبر داد که کیومرث پوراحمد «از سر افسردگی، ناامیدی، بیآیندگی و بیهودگی» خودکشی کرده و به زندگی خود پایان داده است.
به گزارش خبرنگار مشق شب و به نقل از خبرگزاری فارس در خبری ضمن تایید خبر خودکشی آقای پوراحمد نوشت که این کارگردان در پی «عارضههای عصبی» تصمیم به این کار گرفته است.
همچنین رسانههای ایران گزارش دادهاند که آقای پوراحمد پیش از خودکشی ۸ صفحه یادداشت نوشته که هماکنون در اختیار نیروی انتظامی است.
آقای پوراحمد که کارگردانی را با مجموعه تلویزیونی «تابستان سال آینده» در سال ۱۳۶۰ خورشیدی آغاز کرد در طول بیش از ۴۰ سال فعالیت هنریاش آثار متعددی از خود بر جای گذاشت. مجموعه تلویزیونی «قصههای مجید» که در سالهای ۱۳۶۹ و ۱۳۷۰ ساخته شد، یکی از آثار ماندگار این کارگردان سرشناس ایرانی به شمار میرود. پروین دخت یزدانیان، مادر آقای پوراحمد در آن سریال در نقش بیبی و مادر مجید بازی میکرد.
در سینما هم آثار قابل توجهی از کیومرث پوراحمد به جا مانده که از آن جمله میتوان به فیلم سینمایی «اتوبوس شب» با بازی خسرو شکیبایی اشاره کرد. همچنین فیلم خواهران غریب هم بازی خسرو شکیبایی و افسانه بایگان که بر اساس رمانی با همین نام اثر اریش کستنر ساخته شده بود، در سال ۱۳۷۴ به عنوان پرفروشترین فیلم سال معرفی شد.
پوراحمد همچنین فیلم «شب یلدا» که گفته میشود برگرفته از زندگی شخصی کارگردان است نیز را ساخت که با بازی به یادماندنی محمدرضا فروتن خاطرات بسیاری را برای ایرانیان رقم زد.
کتابم را چگونه چاپ کنم؟ / مراحل و توضیحات فرآیند انتشار کتاب –
بی نظیر بود مثل همیشه …
حال همه ما کم از حال کیومرث پور احمد نیست …
به زعم شما حال دخترکی که کنار خیابان شصت و یکم یوسف آباد نشسته و فقط به این سبزه های جوانه زدهی کنار باغچه خیره شده ، در حالی که میتواند به راحتی در خانه اش بنشیند و چایش را بنوشد؛ کم از حال کیومرث پور احمد است؟؟؟ من هم بارها به آنچه کیومرث پور احمد انجام داد فکر کرده ام .. شاید من هم روزی …
درود و احترام بر شما
حال همه ما خوب نیست.
و امیدوارم مسیر اتفاقهای وطن به سمت آرامش و رضایت مندی مردم شود