صفورا:صادقانه بگویم؟ دلگیرم.
صفدر: دلگیرِ سیبِ گاز زده که از دستم افتاد، آن سال و ماه کودکی؟
صفورا:دلگیر انار تازه بالغ که از دستِ درخت افتاد و دستهای تو آغوش باز نکرد.
صفدر: پی خرمن بودم و سهم نان زمستان.
صفورا: از خودت آموختم، نام پیش از نان
صفورا:صادقانه بگویم؟ دلگیرم.
صفدر: دلگیرِ سیبِ گاز زده که از دستم افتاد، آن سال و ماه کودکی؟
صفورا:دلگیر انار تازه بالغ که از دستِ درخت افتاد و دستهای تو آغوش باز نکرد.
صفدر: پی خرمن بودم و سهم نان زمستان.
صفورا: از خودت آموختم، نام پیش از نان