عکس از: https://bearfoottheory.com/what-are-rock-cairns/
«نشانگذاری» در طول مکالمه یک تکنیک پیشرفته است.
برگرفته از کتاب آداب گفت و گو، نوشته رضا هوشمند، نشر مشق شب،1401
حتما کوه رفتهاید، اگر نه دیده و شنیدهاید. یکی از رفتارهای خوبِ کوه نوردان، در مسیر کوهستان «نشانگذاری» با سنگ است.(البته این روزها متاسفانه با اسپری رنگ هم این کار را میکنند که به نظرم مطلوب نیست و چهره طبیعت را خراب میکند).
کوه نوردانِ کاربلد، پس از صعود با نشانههایی که در مسیر قرار میدهند، راه برگشت دیگر همنوردانشان را مشخص میکنند تا گم نشوند. در گفتوگو هم نشانگذاری، بازشناساندنِ مسیر ارتباط و یادآوری مطلوبی برای تکرار معاشرت و دیدار مجدد است.
«نشانگذاری» در طول مکالمه یک تکنیک پیشرفته است.
البته خوب است بدانید، نشانگذاری در گفتوگو و مکالمه نیاز به تمرین دارد.
تکنیک نشانگذاری وقتی است که، شما نشانگرها یا تاکیدها(یادآوریها) را به قسمت خاصی از مکالمه اضافه میکنید که باعث میشود، ارتباط عمیقتری ایجاد شود. نشانها، ابزارِ کلامی هستند که شما میگویید تا ارجاع سخن و ارتباط و پیوندی را با آینده، برقرار کنید. نشانها پیگیری را آسانتر میکند. با نشانگذاری در مسیر گفتوگو، راه را برای رسیدن به مقصد گم نمیکنید و، آینده گفتوگو را هم، به نحوی تامین میکنید.
به بیانی، برای آینده چیزی برای گفتن دارید.
در اینجا به مواردی از نشانگذاری، اشاره میکنم.
شما هم نشانگذاریهایی دارید که حتما تمرین کردهاید و برای ارتباطاتتان کارآمد و موثر بوده است.(میتوانید تجربههای خود را، در نشانگذاری، پس از مطالعه این بخش از کتاب، به نشانی من ارسال کنید تا در بازچاپ کتاب و کارگاههای مهارتی، به آنها هم اشاره کنم.)
– اشاره به آینده: فرض کنید در مورد کنفرانسی صحبت میکنید و شخصی اشاره میکند که چند ماه دیگر، به همان کنفرانسی که شما میروید، میرود. اگر ارتباط و معاشرت با آن شخص را دوست دارید، میتوانید با گفتن جملهای مانند «من هم به آنجا میروم، باید بعد از یکی از جلسات، با هم چای بخوریم» آن را نشانهگذاری کنید. این یک نشانک است که میتوانید بعداً، آن را پیگیری کنید.
بیشتر بدانیم: آدابِ گفتوگو: ارتقای مهارتِ گفتوگوی موثر با نشانگذاری
– بهرهگیری و تکرار طنزهای لحظه:
فرض کنید در حال گپ زدن با کسی هستید و اتفاق جالب یا خندهداری میافتد. از آن اتفاق با نشانگذاری، بهرهمند شوید و پلی برای ارتباط با فرد یا افراد برای آینده بسازید. همین تازگیها برای خرید پیراهن، به فروشگاهی رفتم، گفتوگوی کوتاهی، بین فروشنده و خریدار دیگری که در فروشگاه بود، شکل گرفت. من در بهترین زمان(البته به عقیده خودم) نشانگذاری کردم و ارتباطی را با فروشنده و آن خریدار برقرار کردم. این نشان گذاری و یادآوری طنز لحظه؛ در دیدار بعدی به من و فروشنده برای تحکیم ارتباط کمک خواهد کرد. ماجرا از این قرار بود که: جوانی در حال اندازه کردنِ پیراهن بود. فروشنده از جوان پرسید، من شما را در جایی ندیدهام؟ خریدار گفت: در سربازی، سالن فوتسال؟ یا نمی دانم کجا. فروشنده، سالن فوتسال را تاکید کرد و همین ارتباط آنها را نشانگذاری کرد. بنا شد، فروشنده به احترام این آشنایی، تخفیف خوبی به آن جوان بدهد. در این لحظه من وارد شدم و با سنجش فضای ارتباطی به فروشنده گفتم: من هم در آن سالن ، خوب نگاه کن. آن سوی سالن نشسته بودم. قیافه من برایت آشناست؟
آن لحظه من با گرفتنِ خنده از فروشنده، جوانِ خریدار و دیگران، ارتباط خوبی را بر قرار کردم. نشان گذاریِ خوبی هم، برای دیدارِ دوباره و گرفتن تخفیف و مشورتِ بهتر، از فروشنده لباس، صورت گرفت.
خوب نگاه کن.
وقتی در گفتوگویِ شما موردی پیش میآید که، موجب خندیدن و شادی شما و مخاطبتان میشود، میتوانید با ظرافت( نیازمندِ تمرین و سنجش موضوع و محیط دارد)، در بازتعریف آن شوخی و اتفاق، به آینده پیوند ارتباطی بزنید.
مثال: چند روز پیش، میهمانِ یکی از مدیرانِ با تجربة، یکی از دستگاههایِ دولتی بودم. متوجه شدم بنا دارند بازنشستهاش کنند. او در روزهای پایانی کار، دلگیر از همکاران و مدیران بالا دستی بود. دلگیر از اینکه، قدرِ خدمتهایی که انجام داده است را ندانستهاند، و با بیتفاوتی با او رفتار میکنند. به شوخی به او گفتم: فکر میکنم وقت آن رسیده است که سیگاری روشن کنیم و با هم بکشیم.(من سیگاری نیستم و توصیه میکنم سیگار نکشید. اتفاقا دوست در آستانه بازنشستگی ام هم سیگاری نیست). گفت: چند ماهی هست که سیگار میکشم. گفت: البته با شیوه خودم، خودم را آرام میکنم. مطالعه میکنم و مینویسم. تجربههایم را در روز شماری جمع میکنم.
به او قول دادم بعد از اتمام نوشتن و ویرایش مطالبش کتابش را چاپ کنم.(اولین نشانگذاری برای حفظ ارتباط در آینده).
شوخی سیگار کشیدن، تا انتهای گفتوگویِ ما آمد. هربار که عنوان میشد، لبخند هر دوی ما را به همراه داشت. وقتی او را در آغوش گرفتم و به عنوان مخاطب، از همه زحمت های سی ساله خدمت او، تشکر میکردم، آخرین نشانگذاری را با تکرار شوخی ، “کی سیگار بکشیم” عنوان کردم.
بیشتر بدانیم: آدابِ گفتوگو: ارتقای مهارتِ گفتوگوی موثر با نشانگذاری
تلاقی اشتراکها: گاهی اوقات میتوانید یک لحظه “من هم” را به صورت شفاهی بیان کنید. یک لحظه یکسان زمانی است که هر دو طرف گفتوگو متوجه میشوید علاقه، پیشینه یا اشتراک مشابهی دارید
شما آن را با بیان اینکه”من هم” “چقدر جالب است”، “اینهمه اشتراک، مگر میشود؟!” و … با بیان توام با تعجب به تلاقی اشتراکات با مخاطب اشاره میکنید. بیان شما نشانگذاری است و توجهاش به سمتِ وجه اشتراکِ شما است.
در یک مهمانی کاری، با مردی آشنا شدم و معلوم شد، ما هر دو پسرِ بزرگ خانوادهایم؛ و هر دو سه خواهر و یک برادر داریم. معلوم شد او هم یک خواهر بزرگتر از خود دارد. جالبتر اینکه، برادر او هم فرزند یکی به آخر خانواده بود. رابطة ایجاد شده، برای من اهمیت داشت؛ پس دنبال تحکیم آن بودم. به همین دلیل، با شعف و حس خوب، به این شباهت اشاره کردم. پرداختن به این شباهت، در ادامة ارتباط، بسیار راهگشا بود و همچنین زمینه یا همان پل ارتباطی به سمت آینده را بازتر و قابل عبور تر ساخت.
من تلاقی اشتراکها و شباهتهای جالبی که بین ما دو نفر وجود داشت را، با فریاد زدن و هیجان، نشانگذاری کردم.
برایشان ارسال کنید:
وقتی در یک ارتباط خواسته یا ناخواستة اجتماعی، قرار گرفتید؛ در وهله اول با سنجشِ اهمیتِ ارتباط، و رسیدن به نتیجه مثبت ایجاد، نشانه گذاری و پیگیری معاشرت؛ میتوانید به علاقمندیها،کتابها، فیلمها، مقالات و سایر مواردی که شما، در آن صاحبنظر و مشتاق هستید، بپردازید. اگر قیافة مخاطبتان، طوری تغییر کرد که حاکی از علاقهاش بود، شما در نشانگذاری موفق بودهاید پس ادامه دهید. حالا میتوانید مطمئن باشید که، نشانگذاری شما موفق بوده است. وقت آن است که بگویید، «حتماً موضوع مورد علاقهاتان را برای شما، ارسال میکنم، تا بتوانید آن را بررسی کنید!» .تک تکِ مثالهایِ ارائه شده، مدلهایی است که برای لمس بهتر موضوع، آورده میشوند. ممکن است، نمونههایی متفاوت، شما را به سمت نشانگذاریِ درست، پیش ببرد و آینده ارتباطی را، به نحو بهتری تامین کند.
-جرقهها را در هوا بقاپید
هنگامی که مکالمه را شروع کردید، میخواهید آن را ادامه دهید. کاریزماتیکترین افراد به دنبالِ جرقههای ِگفتوگو هستند. آنها موضوعاتی را مطرح میکنند، به دنبال ایده میگردند و سؤالاتی میپرسند که انرژی را برانگیخته یا فرد را هیجان زده میکند. اگر سئوالات و نیت خود را حول برانگیختن جرقهها متمرکز کنید، ادامه مکالمه سادهتر و روان تر خواهد بود.
جرقهها معمولاً، از پرسیدن از کسی در مورد موضوعاتی که دوپامین(ماده شیمیایی که به ما احساس هیجان و درگیر شدن میدهد) را تحریک میکنند؛ به وجود میآیند. توصیه میکنم، با مطرح کردن موضوعاتی که به فرد کمک میکند احساس شادی کند، دوپامین را تحریک کنید. سئوالات جرقهای، مورد علاقه من را با هم مرور کنیم و شما به سئوالات جرقهای بهتر و بیشتری که، ذهن و فکر مخاطب را، به وجد میآورد و او را در ارتباط عمیق میبرد را؛ فکر کنید. حتما چند تایی هم، شما دارید و بارها از آنها بهره برده اید. اگر تاثیرش مثبت بوده به مثالهای من بیفزایید و در نشانگذاری از آنها استفاده کنید.
-آخرین سفر جالبی که رفتهای به کجا بوده است؟
-هیچ وقت سفر پیاده را تجربه کردهای؟ از چه نوع سفرهایی، خوشت میآید؟
-آخرین کتابی که خواندهای، کدام است؟
-بهترین فیلمی که تا به حال دیدها،ی کدام است و چرا؟
-اگر امکان سفر خارجی پیش بیاید، کدام کشور را انتخاب میکنی؟
-این روزها روی چه پروژهای، کار میکنی؟
-چه چیزی تو را هیجان زده میکند؟
-اخیراً روی چیز هیجان انگیز کار میکنی؟
-بهترین زمان هفته برای تو، چه روز است؟
عکس برگرفته از سایت :https://www.asriran.com/fa/news/804052/%D9%86%D9%82%D8%A7%D8%B4%DB%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%84%DA%98%DB%8
بیشتر بدانیم: آدابِ گفتوگو: ارتقای مهارتِ گفتوگوی موثر با نشانگذاری
– راز در گشایش پیشانی است
میخواهم یکی از سادهترین و سرگرم کنندهترین ترفندهای مکالمه غیرکلامی را با شما به اشتراک بگذارم. بالا بردن ابرو و گشایش پیشانی، کاری است که ما هنگام شنیدن یا دیدنِ چیزی جالب، انجام میدهیم. وقتی میبینید که شخصی در مکالمه این کار را انجام میدهد، اغلب به این معنی است که، شما چیزِ جذابی گفتهاید. یا موضوعی را مطرح کردهاید که، کنجکاوی او را به اوج رسانده است. بالا بردن ابرو و گشایش پیشانی، نشانگر فیزیکیِ جرقه است. این شما را به موضوعی راهنمایی میکند که ممکن است دوست داشته باشند، در مورد آن بحث کنند.
روز گذشته یک مثال عالی از بالا بردن ابرو و گشایش پیشانی برایم اتفاق افتاد.
من در یک رویداد، بعد از شنیدن حرفهای سخنران اول و دوم، به همراه دیگر شرکتکنندگان، برای میان وعده و خوردن نوشیدنی به سالن مجاورِ رویداد رفتیم.
گفته باشم؛ برای من جذابترین بخش همایشها و رویدادها، بخش میان وعده و ناهار و شام آن است. یک بخش دیگر را هم، در اولویت میبینم؛ گرفتن عکسِ یادگاری و چالشِ آدمها، در اینکه کجا بایستند. برایم مهم است در عکس اصلی و دست جمعی، شانه به شانه چه کسی بایستم.
خلاصه اینکه در رویدادی که گفتم، به قسمت خوشمزه یعنی میان وعده رسیدیم. نه به خاطر آنچه روی میزها چیده بودند، به خاطر آدمهایی که کنار میز ایستاده بودند، این بخش را دوست میداشتم. دنبال گفتوگو، ارتباط موثر و گپوگفت باید دوید؛ من هم این کار را انجام دادم. با گفتوگوهای کوتاه شروع کردم. در نگاه به شرکتکنندگان دست و دل بازی میکردم(نگاه خیره و مکث زیاد در ارتباط چشمی را توصیه نمیکنم. مخصوصا که مخاطبتان یک خانم باشد) و با لبخند و احوال پرسی، با سر تکان دادن و چشم، میزبانشان بودم. نگاه کوتاهِ امن، به همراه لبخند، خوب است.
بعضی معاشرتها به اندازه یک تعارف و یک ارتباط نگاهی و خوش و بش، باید تمام شود. بعضی بیشتر و با یادآوری و اتکا به یک نشانگذاری از قبل، لینک را بازیافت کنید و تمام.
اما کسانی در رویداد هستند که مدتها بود به جهت اندیشه، توانمندی، جایگاه علمی شغلی و غیره مورد توجه من بودهاند.(پیش از رویداد باید مطالعه میدانی در مورد افراد شرکت کننده داشته باشم). نشانگذاری را آغاز کردم و با آنچه آموخته بودم، تمرین کرده بودم و از محیط دریافت کردم پیش رفتم. از پیشنهاد نوشیدنی میتوان آغاز کرد و با استفاده از قواعد نشانگذاری ارتباط را بهینه کرده و در نهایت به ارائه شماره تلفن، کارت ویزیت، و نشانی ایمیل اگر ختم شود حتما شما در نشانگذاری موفق بوده اید.(کارت ویزیتتان را، از انبوهی از کاغذهایِ مچالة داخل جیبتان بیرون نیاورید.کارت ویزیتتان را قبلا آماده داشته باشید و به بهترین نحو آن را ارائه دهید).
نشانگذاری در حواشی و متنِ رویدادها، همایشها و دورهمیها؛ بسیار کارآمد و موثر است. حتما امتحان کنید.
-داستان تعریف کردن را بلد باشید
روزهای نوجوانی من، یک عادت بسیار خوب بین مردم رایج بود و آن تعریف کردنِ فیلم و سریال بود. یکی از خوش زبانهایِ خانواده، فیلمی که دیده بود را تعریف میکرد. همه پای حرف های راوی فیلم و سریال مینشستند. این یک سنت خوب در بسیاری از خانه ها، جمع های دوستانه و حتی کاری بود.همه از تعریفِ فیلم و سریال لذت میبردیم. راوی جایِ همه بازیگران، بازی میکرد، صدایش را تغییر میداد و گاهی، چیزهایی کم و زیاد میکرد که، به جذابیت ماجرا، کمک میکرد. آن روزها ما داستان گویی را تمرین میکردیم. و بدون اینکه بدانیم، یکی از بهترین قواعد نشان گذاری در ارتباط های اجتماعی را، تمرین میکردیم. این روزها، هرکسی فرصت دیدن فیلم و سریال را، برای بارها و بارها در طول روز دارد(از معایب سریال ها و فیلم های تکراریِ تلوزیون ملی) و این یعنی، داستان تعریف کردن، دیگر آن جذابیت دیروز را ندارد. نوجوانان و جوانان امروزی هم، تمرین داستان سرایی را ندارند و یک قاعده مهم در نشان گذاری و برقراری ارتباط موثر، یک لذت ناب در معاشرت و گفت و شنود ، به همراه ارجاع به آینده را، از دست میدهند.
داستان بخوانید. پادکست هایی که راوی آن، با شیرینی ماجرایی را روایت میکند را گوش کنید. ماجرایی که بناست تعریف کنید را به روایت و داستان بیان کنید. بین حرفهایتان ماجراهای ناب و جذاب کوتاه و بلند، جا بدهید. داستان تعریف کردن، تاثیر بسیار زیادی در شکلگیری ارتباط، و ایجاد بستر مناسب برای ارتباطهای آینده است.
برگرفته از کتاب آداب گفت و گو، نوشته رضا هوشمند، نشر مشق شب،1401
برای یک علاقمند به کوه نوردی، از داستانهای مهیج و تجربههایِ زیسته خودت بگو. داستانِ تجربه های کوهنوردی دیگران را تعریف کن. داستانی که در پادکست شنیده ای را به بهترین شیوهای که میدانی تعریف کن. از زبان بدن، لحن کلام، تغییر لحن صدا، هیجان های داستان برای بهتر شدن داستانت استفاده کن.
با من آغاز کنید و با دریافت ارتباط مثبتِ اولیه، پرسش های زیر را طرح کنید.
-داستانهای مورد علاقهات کدامند؟
داستانی که میتوانید برای حمایت از یک ادعا بگویید چیست؟
چگونه میتوان در حکایات پاسخ داد؟
هشدار: داستانها عالی هستند، اما یک خودشیفته مکالمه نباشید.
به همان اندازه که داستان گفتن را تمرین میکنید، باید شنونده حرفهای، در شنیدن داستانهایِ دیگران باشید. میتوانی با قهرمان داستان(راوی ماجرا)، غمگین شوی، خوشحال شوی، بغض کنی، به وجد بیایی و …؟
اگر جوابت آری است، تو یک شنونده محشر هستی و حمایت کننده روایتگر ماجرا.
برگرفته از سایت:https://www.asriran.com/fa/news/804052/%D9%86%D9%82%D8%A7%D8%B4%DB%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%84%DA%98%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D8%B7%D8%B1%D9%81%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%AA%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86
-شما چطور؟
شاید گمان کنید زبان بدن، لحن کلام و خنده دار بودن و تاثیر گزار بودن داستانتان اصل اولیه است. اما اینگونه نیست. بازخورد همه رفتارها و گفتارهایی که در نشان گذاری و ارتباط موثر با هم آموختیم، میتواند سکوت باشد و این یعنی، شکست بزرگ در ارتباط و گفتوگو.
میدانید شکست در ارتباط وقتی است که، از کسی سئوالی میپرسید و او پاسخ میدهد، اما پاسخ شما را نمیپرسد؟
از کسی میپرسی، اهل کجا است و میگوید “سیستان و بلوچستان” و سپس سکوت.
ما انتظار دارید در گفتوگوها ارتباط متقابل باشد.
وقتی چیزی را به اشتراک میگذارید، میخواهید دیگری هم چیزی را به اشتراک بگذارد. وقتی سئوالی میپرسید، میخواهید پاسخ دهند و از ما بپرسند.
از مردم بپرسید “شما چطور؟” بعد از اتمام پاسخ دادن این سه کلمه کوچک برای تشویق متقابل عالی هستند.
بیشتر بدانیم: آدابِ گفتوگو: ارتقای مهارتِ گفتوگوی موثر با نشانگذاری
تذکر کلیدی: در جدال با کس دیگری که، او هم بنا دارد با نشانگذاری و داستان سرایی ارتباطهایی را بهینه کند، پل بزند به آینده و خودش را در دل مخاطبان جا دهد؛ وارد نشوید.
یکی دیگر از خطاهای مکالمه و گفتوگوی جمعی، وجود کسی است که، برای هر حرف شما، چیزی را بیان میکند که نشانة برتری باشد.
شما با دوچرخه به پنج استان سفر ایران سفر کردهاید؛ او به هشت استان رفته است. شما بیست و پنج قله را به تنهایی صعود کردهاید؛ او سی و دو قله را فتح کرده است.
آن روز، روز شما نیست؛ برای اینکه او هم روز بدی نداشته باشد، بگذارید قلههایش را بشمارد و شما شنوده خوبی باشید. بگذارید به جمع، دور از جدالِ نافرجامِ شما دو نفر، خوش بگذرد.
برگرفته از کتاب آداب گفت و گو، نوشته رضا هوشمند، نشر مشق شب،1401