اخبار مشق شب, مقالات مشق شب

فرهنگ عامه زنده نگه داشتن باورهای مردمی پیشینیان/ فرهنگ عامه یکی از پایه‌های اصلی فرهنگ هر جامعه است.

فرهنگ عامه زنده نگه داشتن باورهای مردمی پیشینیان/ فرهنگ عامه یکی از پایه‌های اصلی فرهنگ هر جامعه است.

فرهنگ عامه زنده نگه داشتن باورهای مردمی پیشینیان/ فرهنگ عامه یکی از پایه‌های اصلی فرهنگ هر جامعه است.
فرهنگ عامه در یکی از دو مفهوم زیر به کار می‌رود:
فرهنگ مردمی (popular culture)
فولکلور (folklore)

یکی از کهن‌ترین گونه‌های ادبیّات و هنر به عنوان پایدارترین جلوه‌گاه باورهای آدمی، آن، ادبیّات عامّه است.
زبان ساده، لحن عامیانه، باورها و اعتقادات و لغات و اصطلاحات محلّی از بارزترین ویژگی‌های ادبیّات عامّه است. با مطالعه در این نوع ادبیّات، علاوه بر به دست‌آوردن اطّلاعاتی در زمینة جامعه‌شناسی تاریخی، می‌توان به بررسی گذشته و شناخت باورهای مردم و روش زندگی آنان پرداخت.
فرهنگ عامه یا همان فولكلور به مجموعه‌ای از دانستنی‌ها، باورها و رفتارها اطلاق می‌شود كه در بین توده مردم، بدون در نظر گرفتن فایده‌‌های علمی و منطقی آن، سینه به سینه و نسل به نسل به صورت تجربه‌های زندگی به ارث رسیده باشد.

واژۀ فولکلور نخستین بار در ۱۸۴۶ میلادی، توسط « دابلیو. جی. تامز W.J.Thoms در نوشته‌ای که با نام مستعار « امبروز مرتن Ambrose Merton امضا شده بود، به‌کار رفت و چندی بعد مقبولیت عام یافت. در ایران اول‌بار رشید یاسمی در یک سخنرانی در اسفند ۱۳۱۴، اصطلاح « فرهنگ عامه » را به‌جای فولکلور به‌کار برد.


فولكلور Folklore مركب از دو كلمه است Folk، به معنی مردم، گروه، قوم و خویش، ‌ملت، عوام و توده مردم و lore، به معنی دانش، ‌معرفت و دانستن است. بنابراین واژه فولكلور را می‌توان به « فرهنگ و دانش عامه » یا « اشعار و افسانه‌ها و آداب و رسوم و باورهای مردم » ترجمه كرد.
فرهنگ عمومی ‌یا « فولکلور » یكی از اجزای سازنده فرهنگ است . همه فرهنگ‌های شناخته شده در جهان، چه در جامعه‌های ابتدایی و روستایی كه تكنولوژی و ابزار كار ساده و ضعیف دارند و چه در جامعه‌های پیشرفته و صنعتی كه از تكنولوژی پیچیده و ابزار نیرومند برخوردارند، واجد فرهنگ عامه می‌باشد و صورت‌هایی از آن را به كار می‌برند.

فرهنگ عمومی‌، جزیی از سنت‌های آموخته انسان و از میراث اجتماعی جامعه اوست. بعضی، ادبیات شفاهی را فرهنگ عامه و خود فرهنگ عامه را مقوله ادبی یا هنری فرهنگ پنداشته‌اند. برخی دیگر، همه آداب و رسوم، سنت‌ها، آیین‌ها و جشن‌ها، ادب و هنر را در جامعه ابتدائی و روستایی و بازمانده آن‌ها را در جامعه‌های پیشرفته صنعتی كه به صورت شفاهی منتقل می‌شود، فرهنگ عامه دانسته‌اند .
ادبیات عامه چه از حیث موضوع قصه‌ها و ترانه‌ها و چه از جنبه‌های دیگر، عمومیت محصول زندگی توده را می‌رساند. اغلب در كشورهای دور از هم كه به هیچ وجه، وسیله ارتباط بین افراد آن وجود نداشته، اشعار عامیانه‌ای هست كه از حیث مضمون و آهنگ، همانند می‌باشند.


تعریف و قلمرو فولکلور
با این كه حدود 150 سال از گزینش اصلاح « فولكلور » و معرفی آن به جهان علم و ادب می‌گذرد ولی هنوز در طول این مدت، تعریف « فولكلور » روشن نشده و میان دانشمندان اجتماعی و « فلكلریستها » درباره آن بحث و گفتگو و اختلاف سلیقه وجوددارد. « فولكلور » هم به بخشی از عناصر و مواد فرهنگ و هم به دانشی كه این مواد فرهنگی را بررسی و تحلیل می‌كند، اطلاق می‌شود. در این كه « فولكلور » جزیی از فرهنگ و پاره تكمیلی آن است، میان صاحب نظران اختلافی وجود ندارد، ولی در این كه فولكلور، كدام یك از جنبه‌ها و مواد فرهنگی را در بر می‌گیرد، میان آن‌ها اختلاف رای و عقیده وجود دارد.
« ویلیام باسكام » یكی از مردم شناسان امریكایی، قلمرو فولکلور را به « هنر شفاهی‌» محدود می كند.
از فرهنگ، تنها اسطوره‌ها، افسانه‌ها و قصه‌ها، ضرب‌المثل‌ها، چیستان‌ها، ترانه‌ها و تصنیف‌ها را در همه جوامع، چه ابتدایی و چه پیشرفته و صنعتی، فولکلور می‌خواند.
« باسكام » هنرهای تجمسمی ‌و نمایشی، موسیقی، پوشاك، پزشكی، رسوم و معتقدات اقوام را جزء « هنرهای شفاهی » یا فولکلور بشمار نمی‌آورد و آن‌ها را اجزایی از فرهنگ اقوام می‌داند كه وظیفه مردم شناس یا مردم نگار است كه آن‌ها را مطالعه و بررسی می کند. تعبیر « باسكام » از فولکلور به « هنرهای شفاهی » كاملاً با تلقی دیگران از آن به « ادبیات عامه » تطبیق می‌كند. بعضی دیگر، دامنه فولکلور و قلمرو و تحقیق آن را وسیعتر دانسته، به آن « فرهنگ قومی » یا « فرهنگ عامه » كه همه عناصر و پدیده‌های فرهنگ ابتدایی یاروستایی را شامل می‌شود، اطلاق كرده‌اند. در این گروه از دانشمندان و صاحب‌نظران، همه سنت‌ها و آداب ورسوم اقوام ابتدایی و روستایی یا بازمانده آنها را در جامعه‌های پیشرفته صنعتی كه شفاها منتقل می‌شود، فولکلور دانسته اند.
« گریستن سن » ایران شناس دانماركی، اصطلاح فارسی « علم انتقال عوام » را در برابر كلمه « فولکلور » انتخاب و در مقاله‌ای زیر همین عنوان، آن را چنین تعریف كرده است :
«از علومی‌كه در این قرن اخیر در فرنگستان نشو و نما یافته، یكی هم علم اساطیر و به عبارت دیگر، علم انتقال افسانه‌ها در میان عوام است. این علم عبارت است از تبع عادات آیین های قدیم، عقاید باطل، خرافات وسواس و رسوم روزهای عید و همچنین تحقیق كردن حكایات، افسانه ‌و روایتهای افسانه آمیز قدیم ملتهای دنیا »
بعد زمانی فولکلور
فولکلور در زمینه بعد زمانی باید در زیر سنگ آسیای زمان، خرد و نرم شود. و با گذشت زمان، از طریق واسطه‌های انتقال شفاهی یعنی فرد و جمع، نسل به نسل بگذارد و ادامه یابد .


قدمت و كهنگی عناصر آن تنها عامل برای تشخیص ماهیت آن نیست؛ هستی كنونی فولكلور نیز ماهیت و چگونگی آن را نشان می‌دهد. مثلاً یك شعر مردم پسند یا یك شوخی یا یك طنز و لطیفه سیاسی و اجتماعی كه در زمانی مناسب با وضع و موقعیت خاص آن زمان و جامعه در میان گروهی اجتماعی با طرزی هنرمندانه ساخته و بكار برده می‌شود، فولكلور است. مهم نیست كه از چه تاریخ، این شعر یا شوخی بدین گونه بكارفته یا سابقه تاریخی و خصوصیت سنتی آن به چه زمانی می‌رسیده است.
فولكلور و مردم‌شناسی
مرزبندی بین فولكلور و مردم‌شناسی نه مقدور است و نه لازم؛ اما بین این دو پیوند تنگاتنگی وجود دارد. قبل از جنگ بین‌الملل اول به دلیل تفكیك خاصی كه بین سنن اقوام و گروه‌های ساده و ابتدایی و رسوم عامیانه شهرها و جوامع متمدن خصوصاً در جوامع اروپایی صورت می‌گرفت؛ مردم‌شناسی را علمی می‌دانستند كه گروه‌های ساده و ابتدایی و فاقد خط را مورد مطالعه قرار دهد و فولكلوریست را كسی می‌دانستند كه مراسم و سنن و هنر عامیانه جوامع متمدن و صاحب خط را مطالعه كند؛ اما بعد از جنگ بین‌الملل دوم مردم‌شناسان، دامنه تحقیقات خود را به شهرها و جوامع متمدن هم كشاندند.

نمونه‌هایی از فولكلور ایرانی

ترانه‌ها، مثل‌ها، چیستان‌ها، لالایی‌ها، دوبیتی‌ها، افسانه‌ها و … بخش مهمی از فرهنگ عامه یا فولكلور ایرانیان بوده است. ترانه در ایران كهن جای ویژه‌ای داشته و هر زمان كه رویدادهای مهم تاریخی روی داده است، مردم به‌ وسیله همین ترانه‌ها، احساسات درونی خود را بازگو كرده‌اند و عشق و نفرت خود را نشان داده‌اند. ترانه‌ها، همچون دیگر مقوله‌های ذهنی جامعه، نه تنها نمونه‌ای هستند از زبان، طرز بیان مردم و ذوق و اندیشه‌ی آنان كه وابسته به معیشت و شیوه تولید است؛ بلكه نشانگر واقعیت‌های زندگی و نیازها و آروزهای مردمانی است كه در ایران پهناور با زبان‌ها و گویش‌های گوناگون رواج دارد.
لالایی که آواز مادران و دایگان برای خواباندن كودك شیرخواره است، به نوعی فولكلور قلمداد می‌شود؛ كلمات ساده و بی‌پیرایه‌ای كه بیان كننده عادی‌ترین موضوع‌های خودمانی و ذوقی زندگی است و وقتی بر زبان مادری جاری می‌شود با جوهری از عشق و احساس همراه می‌گردد و نخستین ارتباط كلامی را با كودك ایجاد می‌كند. این لالایی‌ها نسل به نسل بین افراد، سینه ‌به ‌سینه منتقل شده‌اند.
آنچه از کتب مختلف در این زمینه استنباط می‌شود این است که مرز روشن و دقیقی میان فرهنگ عامه و فرهنگ توده‌ای وجود ندارد در بعضی از کتاب‌ها از اصطلاح فرهنگ عامه برای نشان دادن فرهنگ عموم افراد جامعه استفاده می‌شود و در بعضی دیگر از اصطلاح فرهنگ توده‌ای استفاده می‌شود و هر دو اصطلاح یعنی فرهنگ عامه یا Popular Culture و فرهنگ توده‌ای یا Mass Culture برای نشان دادن اموری که به عموم و توده مردم مربوط می شوند به کار می‌روند.

در برخی از تعاریف بر نقش نظام سرمایه‌داری و رسانه‌های گروهی در گسترش و شکل‌گیری فرهنگ عامه تاکید شده است و برخی نیز آن را در برابر نگاه‌ها و رویکردهای نخبه گرایانه به فرهنگ قرار می‌هند یعنی آنچه که به عده کثیری از مردم و نه نخبگان مربوط می‌شود.
بحث درباره فرهنگ عامه ایده جدیدی نیست و ریشه در برخی از نوشته‌های پاسکال و مونتنی در سده‌های شانزدهم و هفدهم دارد.
بری ریچاردز در کتاب خود با عنوان روانکاوی فرهنگ عامه، فرهنگ عامه را برای اشاره به رفتا‌رها و تجربیات عده کثیری از افراد در یک فرهنگ ملی در نظر می‌گیرد.
فرهنگ توده‌ای:
واژه‌ای با دلالت منفی که برای بیان فرودستی کالاهای متکی بر فرهنگ سرمایه‌داری به مثابه تقلبی، دستکاری شده و فاقد رضایت بخشی استفاده می‌شود. این مفهوم قدرت خود را مدیون تضاد آن با فرهنگ والا و یا به اصطلاح فرهنگ مردمان اصیل است. (بارکر،796:1387)
فرهنگ عامه‌پسند:
متون عمومی گسترده وعام. معانی و اعمالی که مخاطبان عام تولید می‌کنند. به منزله مقوله سیاسی، امر عامه‌پسند عرصه قدرت و مشاجره بر سر معنا است(همان).

اهمیت اجتماعی فرهنگ عامه در دوره معاصر بر اساس نزدیکی هویت آن با ایده فرهنگ توده‌ای قابل تصور است. پیدایش رسانه‌های جمعی و افزایش روند تجاری شدن فرهنگ و اوقات فراغت منجر به مسائل، علایق و بحث‌هایی شد که هنوز هم مطرح هستند. بسط ایده فرهنگ توده‌ای که از دهه‌های 1920 و 1930 به طور بارزی قابل رویت بوده است یکی از منابع تاریخی موضوع‌ها و دیدگاه‌های فرهنگ عامه محسوب می‌شود. (استریناتی،23:1384)
• ریموند ویلیامز درباره فرهنگ عامه می‌نویسد:
واژه عامه از دیدگاه مردم و نه افرادی که در صدد به دست آوردن امتیاز یا قدرت برای کنترل آنها هستند لحاظ می‌شود.
فرهنگ عامه نه با مردم بلکه توسط سایرین تعریف می‌شد و هنوز مفهوم قدیمی‌تر را با خود دارد: کارهای پست‌تر مثلا ادبیات عامه و مطبوعات عامه که از مطبوعات حرفه‌ای متمایز محسوب می‌شوند و کارهایی که عمدا به قصد جلب حمایت آغاز می‌شوند مانند روزنامه‌نگاری عامیانه که از روزنامه‌نگاری دموکراتیک متمایز است یا سرگرمی عامیانه و همچنین مفهوم جدید فرهنگ عامه به عنوان فرهنگی که مردم آن را برای خودشان خلق کرده‌اند با تمام این‌ها متفاوت است‌. این فرهنگ اغلب با فرهنگ قومی اشتباه گرفته شده و به گذشته پیوند زده می‌شود اما در عین حال یک تاکید مدرن مهم است(همان،24)
دهه‌های 1920 و 1930 در مطالعه و ارزیابی فرهنگ عامه نقاط عطف مهمی به شمار می‌آیند. ظهور سینما و رادیو ، تولید و مصرف توده‌ای فرهنگ، ظهور فاشیسم و بلوغ دموکراسی‌های لیبرال در بعضی از جوامع غربی، همه در تعیین جهت بحث‌های فرهنگ توده‌ای نقش داشته‌اند(استریناتی25).
مهم‌ترین ادعای نظریه جامعه توده‌ای این است که فرایندهای صنعتی شدن و شهری شدن عواقب مخربی دارند.(همان،27)
فرهنگ توده‌ای همان فرهنگ عامه است که با شیوه‌های صنعتی تولید انبوه تولید و در بازار با سود به جمعیت انبوه مصرف کننده عرضه می‌شود. می‌توان گفت که این فرهنگی تجاری است که در یک سطح انبوه برای بازاری وسیع تولید شده است رشد این فرهنگ به معنی آن است که فرهنگ‌هایی که پولساز نیستند و نمی‌توانند برای بازار انبوه تولید انبوه داشته باشند نظیر هنر و فرهنگ بومی جایی برای ادامه حیات ندارند.(همان،33)
مطالعات فرهنگی و فرهنگ عامه:
این ایده که فرهنگ والا منبع ارزش‌ها و معناها و ایده‌های اصیل است و این تصور که فرهنگ توده‌ای مملو از چیزهای سطحی و زودگذر و مبتذل است در مطالعات فرهنگی سراپا مردود است. بر عکس در این جا برای نخستین بار مفهوم فرهنگ عامه و پیوند آن با روابط و مناسبات قدرت برجسته می‌شود (محمدی،8:1388)


فرهنگ عامه نه نشئت گرفته از عامه یا طبقه کارگر یا پاره فرهنگی اصیل تلقی می‌شود و نه فرهنگی که صرفا توسط صنایع فرهنگ‌سازی سرمایه‌داری تحمیل شده بلکه موازنه‌ای مبتنی بر مصالحه بین این دو امر است.
به بیان دیگر فرهنگ عامه آمیزه تناقض آمیزی از نیروهای فروتر و برتر است هم تجاری است و هم اصیل. ویژگی آن مقاومت و ادغام است و هم شامل ساختار می‌شود و هم شامل کنش‌گری(استوری،22:1389)
فرهنگ توده‌ای قرابت معنایی بسیاری با فرهنگ عامه دارد. بدین معنا که از جانب منتقدان این فرهنگ‌ها، یعنی فرهنگ توده‌ای و فرهنگ عامه، هر دو به واسطه صنعتی شدن و شهری شدن ایجاد شدند و مبتنی بر تولید انبوه بوده و فرهنگ‌هایی تجاری می‌باشند.
• منتقدان فرهنگ توده‌ای:
فرهنگ مردمی یا عوام پسند از این اصطلاح عموما برای توصیف پدیده‌هایی چون قطعات طنز، اکثر برنامه‌های تلویزیون و رادیو، رمان‌های فرمول‌وار مانند داستان‌های عاشقانه، داستان‌های پلیسی و داستان‌های تخیلی -علمی، موسیقی مردمی (راک،رپ،کانتری-وسترن و غیره) مد روز،مدهای زودگذر و ورزش استفاده می‌شود. به عبارت دیگر فرهنگ مردمی عبارت است از فرهنگی که از طریق رسانه‌های جمعی منتقل می‌شود و همچنین سایر ابعاد فرهنگ که عموما تعداد زیادی از مردم به شکلی مستمر آن‌ها را مصرف می‌کنند (آسا برگر،149:1385)
جامعه توده‌ای:
منظوراز توده در نظریه‌های جامعه توده‌ای بیش از آن که به تعداد زیاد مردم مربوط شود به جدایی مفروض آنها از یکدیگر و احساس انزوا و بیگانگی اشاره دارد .
از عناصر دیگر جامعه توده‌ای وجود نهادهای بسیار دیوان‌سالارانه روزمره‌ای است که افراد در آن احساس می‌کنند هویت شخصی خود را از دست می‌دهند.
نظریه جامعه توده‌ای که نظریه پردازان علوم اجتماعی در اواخر سده نوزدهم آن را ارائه کردند میان تحول و گذار از جامعه سنتی به جامعه مدرن از یک سو و شکل‌گیری جامعه توده‌ای از سوی دیگر پیوند برقرار می‌کرد.(آسا برگر،166:1385-165)
اصطلاح فرهنگ مردمی را نمی‌توان به سهولت تعریف کرد. برخی آن را به عنوان فرهنگ اشخاص عادی تعریف می‌کنند یعنی برنامه‌های تلویزیونی، فیلم‌های سینمایی، صفحات و نوارهای موسیقی ،برنامه‌های رادیویی، غذاها،مدها، مجله‌ها و سایر پدیده‌هایی که نقش مهم در زندگی روزمره ما ایفا می‌کنند. (آسابرگر،174:1385)
شاید بتوان نظریه فرهنگ توده‌ای را به عنوان نظریه‌ای در نظر گرفت که رویکردهای نخبه‌گرایانه به فرهنگ آنرا ایجاد کرده است. رویکردی نظیر رویکرد آرنولد به فرهنگ که آن را بهترین اندیشه‌ها و گفته‌ها در جهان می‌داند و هر چیزی جز آن را پست و بی‌اهمیت تلقی می‌کند. و اما فرهنگ عامه (poular culture) در یک نگاه همچون فرهنگ توده‌ای فرهنگی تحمیل شده از جانب صنایع فرهنگ‌سازی سرمایه‌داری است و در نگاهی دیگر، فرهنگ عامه، فرهنگی خودجوش و فعال در نظر گرفته می‌شود.


همان گونه که اشاره شد استریناتی درکتاب خود با عنوان مقدمه‌ای بر نظریه‌های فرهنگ عامه، تمایز چندانی میان فرهنگ توده‌ای و فرهنگ عامه قائل نمی‌شود و در جایی از کتاب خود بیان می‌کند: اهمیت اجتماعی فرهنگ عامه در دوره معاصر بر اساس نزدیکی هویت آن با ایده فرهنگ توده‌ای قابل تصور است. پیدایش رسانه‌های جمعی و افزایش روند تجاری شدن فرهنگ و اوقات فراغت منجر به مسائل، علایق و بحث‌هایی شد که هنوز به طور بارزی قابل رویت بوده است (استریناتی،23:1388). و در جای دیگری بیان می‌کند: می‌توان به سادگی اذعان داشت که فرهنگ توده‌ای همان فرهنگ عامه است که با شیوه‌های صنعتی تولید انبوه تولید و دربازار با سود به جمعیت انبوه مصرف کننده عرضه می‌شود(همان،33) .

 

بازگشت بە لیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


+ شش = 9