بانو!
بانا(آقا)!
به تماشا دعوت میشوید.
نمایشگاه کتاب تهران فرصت مغتنمی است برای دیدارهای به تاخیر افتادهی اهالی کتاب و مردمانِ خوانش کتاب.
پیش از خواندنِ کتاب خودتان را در آیینه ببینید.
پس از آن هم.
دوستی دارم در آینه، وقتی کتاب میخواند بلند قدتر از من میشود.
و زیباتر میایستد روبرویم.
نگاهش نافذتر از منِ کتاب نخوانده است.
گاهی که هم کلام میشویم،میبینم صدایش هم نیکوست.
دوستِ درون آیینهام اگر در صدا و سیما به اندازهی یک شمارهی رند، آشنا میداشت به صدا پیشگی هم نزدیک بود.
هر وقت کتابی را تورق میکرد، این زیبای جذاب(دوست درون آیینهام) راه میافتاد برای احسان به خلق،به ارشاد مردم، به تعلیم و تربیت و نصیحت.
به سخنرانی هم علاقه وافری داشت. صبح تا شام به موعظه و سخنرانی مشغول بود.
دیروز وقتِ بیداری، آن هنگام که صورت به آب شسته بودم هر دویمان را، جویای حالش شدم.
گفت: خستهام از این همه قدبلندی و زیبایی، خستهام از صدای خوب.
گفت: تو برو به کارت برس. من میمانم.
رفتم و به کارم رسیدم.
وقت خواب روبرویش ایستادم، وقتی برای دیدار با گذاشت. داشت لباسش را برای فردا صبح آماده میکرد. جویای حالش شدم. گفت: از وقتی رفتهای تمام کتابهای خوانده شده را دوباره ورق نزدم.
یک تورق کوچک، یک جملهی ناب از مقدمه یک کتاب کهنه دور افتاده مرا بس بود میان آنهمه دانش همین یک کلام مرا بس بود. رهنمونم کرد به سکوت و همراهی آن در زندگی.
گفت: کتاب و خواندنش آن، انسان را زیبا، بلند قد و صدا پیشه میخواهد. درک محتوا، نشان گذاری واژهها، زندگی با سطرها به تماشا وامی دارد انسان را.
اهل صدایی، اهل بلند قدی در عکسها،
اهل تماشایی؟
اهل کجایی؟
نمایشگاه کتاب فرصتِ دوباره ایست برای تماشای هم، انگشتتان را این روزها از لای کتاب بردارید، بگذارید صفحه گم شود، سطر را اشتباه پیدا کنید.
بیایید به تماشای هم. مشق شب در وقت تماشا، شعارش را انتخاب کرد.
ما وطن را مشق میکنیم.
شما هم در مصلی تهران، شبستان، نزدیک محراب، قدری آن طرفتر، کمی این سوی تر، ما را صدا بزنید پاسخش را در انبوه صداها خواهید شنید. اندازه غرفه مشق شب کوچک است، خواهی آمد و خواهد دید. برای آن کوچکی بزرگترین و ژرفترین نگاهی که داشتیم را آوردهایم، تا چیزی در تماشا از قلم نیفتد. ستارههای در آسمان دیدارمان چشمک خواهند زد که اگر رصد ندانیم، دیدار نتوانم، نوبت بعد نیستیم برای دیدار.
این همه را برای پدرم خواندم، گفت: یک خط، یک سطر، یک پیام کوتاه مینوشتی؛
کجا؟
کی؟
چگونه به دیدارت بیاییم؟
به احترام پدر:
نمایشگاه کتاب، مصلی تهران، بیستم اردی بهشت تا سی و یکم، با مترو(ایستگاه شهید بهشتی) راحتتر است.
لطفا تماشایتان را هم بیاورید.