نوشتن را جدی بگیرید/ بهترین نکات در نوشتن کدامند؟
میخواهم به مواردی اشاره کنم که از اصول اولیه و مهمترین جنبههای نوشتن است.
نوشتن را جدی بگیرید/ بهترین نکات در نوشتن کدامند؟
- تا جایی که میتوانید بیشتر و بیشتر بخوانید.به یاد داشته باشید، هر نویسندهای ابتدا یک خواننده خوب است.)خواندن آثار فاخر ادبیات دنیا، با دقت در نام نویسنده و حتی نام مترجم و بررسی شهرت و تخصص ناشر و مترجم توصیه میشود.
- همیشه یک دفترچه یادداشت داشته باشید تا بتوانید تمام ایده های درخشان خود را یادداشت کنید.
- اگر گوشی همراه هوشمند دارید، مطمئن شوید که با یک برنامه یادداشت برداری بارگذاری شده است. یک برنامه ضبط صدا نیز برای ضبط یادداشت ها و ایده ها مفید است.
- مطمئن شوید که فرهنگ لغت و اصطلاحنامه در هر زمان که می نویسید در دسترس دارید.
- مراقب باشید. افراد و فعالیتهایی که شما را احاطه کردهاند، الهامبخشی زیادی برای شخصیتها، طرحها و مضامین به شما میدهند.
- اصول نگارش را یاد بگیرید و سپس یاد بگیرید که چگونه آنها را به طور موثر به کار برید و با رعایت اصول با خلاقیت بنویسید.
- تعلل نکنید. تلویزیون را خاموش کنید، اینترنت را قطع کنید، دنیا را کنار بگذارید و به دنیای خودتان برسید.
بنشینید و بنویسید.
- آثار نویسندگان موفق را بخوانید تا بدانید چه چیزی خوانندگان وفادار را همراه میکند.
- آثار نویسندگان متعارف را بخوانید تا متوجه شوید که چه چیزی یک دستاورد ادبی قابل احترام است.
- به یک گروه نویسندگان بپیوندید تا بتوانید از حمایت جامعه نویسندگی برخوردار شوید و از رفاقت در کار خود لذت ببرید.
- یک صفحه اینستاگرام، سایت و وبلاگ راه اندازی کنید. از آن برای صحبت در مورد روند نوشتن خود، به اشتراک گذاشتن ایده ها و تجربیات خود، یا انتشار آثار خود برای مخاطبان کتابخوان استفاده کنید.
- فضایی در خانه خود بخصوص برای نوشتن ایجاد کنید.
- قبل از ارسال اثر خود برای انتشار، همه چیز را حداقل سه بار تصحیح کنید.
هر روز بنویس
- در گروههای وات ساپی، تلگرامی و وبلاگها عضو شوید، مطلب بخوانید و مطالبتان را سخاوتمندانه به اشتراک بگذارید و منتظر بازخورد باشید و در شنیدن نقد و نظرها گسترده و با پذیرش باشید.
- درک درست از گرامر و زبان فارسی و یا آن زبانی که مشغول به نوشتن آن هستید را به عنوان یک اصل در کارهایتان زنده نگه دارید.
- یادگیری لغات، اصطلاحات، اشعار، ضرب المثلها و حتی واژههای مرسوم در عوام میتواند معجزه کند. امتحان کنید با هر آموزش و یادگیری خواهید دید چقدر دستتان برای نوشتن بازتر است
- یک نویسنده باید به اتفاقهای ریز و درشت خود توجه عمیق داشته باشد و نسبت به حوادث بی اعتنا نباشد.
- مراقب نوشتنهای بی در و پیکر باشید، منظورم نوشتههایی است که نه رنگ دارد، نه تصویر، نه حس.نوشتههایی که حس برانگیز نیست و چیزی برای افزایش آگاهی مخاطب ندارد.
- تمرین در نوشتن برکتهای زیادی دارد و بعد از روان شدن در نوشتن حرفم را تایید خواهید کرد، پس از تمرینهای نوشتاری برای بهبود مهارتها، تقویت استعداد و کشف ژانرها، سبکها و تکنیکهای مختلف استفاده کنید.
- به جریان ذهن خود اجازه پرواز در نوشتن دهید و بنویسید و تا پایان نوشته ویرایشگر درونی خود را مهار کنید.پس تا زمانی که آن پیشنویس کامل نشده است، از تصحیح آن خودداری کنید.
- به خودتان اجازه دهید که بد بنویسید، داستانی ضعیف و غیر جالب بنویسید یا شعری خسته کننده و از نظر دستوری و ویرایشی نادرست بنویسید. اگر در این مسیر به خود اجازه ندهید که شکست بخوریدداشته باشید، هرگز موفق نخواهید شد. از نوشتن خودداری نکنید.
- شما یک نویسنده هستید، پس صاحب آن باشید و با صدای بلند بگویید:”من یک نویسنده هستم.”چه سرگرمی باشد چه حرفه شما، اگر بنویسید، پس شایسته داشتن این عنوان را دارید.
- بنویسید، بنویسید، بنویسید و باز هم بنویسید. و آگاه باشید با خواندن، درک مطالب و نوشتن شما یک نویسنده خواهید بود.پس همه چیز را فراموش کنید و فقط بنویسید.
نوشتن هر روزه و مداومت در آن و خسته نشدن به قلم و ذهن شما روانی و جاری بودنی باور نکردنی عطا میکند.
نوشتن را جدی بگیرید/ بهترین نکات در نوشتن کدامند؟
نمونه متن:
تو باز می گردی میدانم،
وقتی گلهای شمعدانی را از باغچه به گلدان میسپارند و گلدانها را پشت پنجره اتاق میهمانی روی هم تلمبار می کنند،
تو باز خواهی گشت میدانم،
وقتی آب روی تربت خانم جان میریزم،
شب جمعه آخر سال؛
یا وقتی سالروز اولین باری که آموختم موهایت را ببافم.
تو باز خواهی گشت میدانم؛
وقتی برهای دوقلو تازه ایستادن را،
شیر خوردن را،
دنبال مادرشان دویدن را یاد میگیرند.
تو باز می گردی، میدانم،
آن هنگام که دخترانِ سبو و قنات، پاهایشان را بی محابا عریانِ جوی میکنند و برای شُوی خیالیشان
رعنایی می کنند،
تو باز می گردی می دانم.
آن قواره پیراهنی گل دار،
صابون عروس،
و آن گالش سرمهای، سوغات آقا امام رضا
و ترمه جهاز آباو اجدادیمان روی رف منتظر تو نشستهاند.
تو باز می گردی میدانم،
وقتی گرگها تولههایشان را میلیسند و یادشان میدهند از آدم ها دور بمانند.
تو باز می گردی، وقتی گوسفندها بعد یک زمستانِ سخت و طویله تاریک،
قرق را ندیده میگیرند و از دشت تا تپههای دور یک نفس میدوند.
تو خواهی آمد میدانم.
و همه مردم تا بیرون روستا پیشوازت خواهند آمد.
سر خواهی چرخاند و لابد پی پسری با پاهای لاغر و صورتِ آفتاب خورده روی دیوارها و بامها میگردی؛
نه او خجالتیتر از این حرفها است و میان مردمی نبود؛ پس باید پشتِ پرچینها یا دورتر از این حرفها پی او گشت؛
پی پسری با چشمهایی رنگ چشمانِ من.
مردی چاووشی میکند آمدنت را،
مردهای محترم ردیف آغاز ،
زنان مثل همیشهِ تلخ، آن عقبتر؛
دنبال کسی که تنهایش گذاشتی میگردی؟
مردی با کت و شلوار مرتب،
با موهای جوگندمی و کم پشت؛
آهسته و متین،
آن مرد که ساعتِ خواب بردهاش را به تکرار نگاه میکند منم؛
هم او که ادای دیر شدن را در میآورد.
از دست دادن، متانت میآورد و نداشتن آهستگی.
این سوی نگاه کن
میان مردانِ ردیف آخر
آن پسر که دنبالش میگردی، پشت پرچینهای بلند زمان گم شد.
او که دارد دیرش میشود منم.
تو کدامانی؟!
همان که رفت؟!
به گمانم پشت آن زن
قایم شده ای
مثل آن وقتها که پشت پنج دری یا چادر گل دار مادرت میرفتی.
همان که میان سال است
هم او که آهسته اما زیر زیر آدمها را مرور می کند.