گفتوگو با مدیرعامل خانه کتاب و ادبیات ایران؛
صنعت نشر ایران و خانه کتاب ایران
ماهنامه اختصاصی کتاب انتشارات آستان قدس رضوی در آخرین شماره سال ۱۴۰۱ مروری بر اقدامات خانه کتاب و ادبیات ایران و مسائل دنیای نشر داشته است.
به گزارش خبرنگار مشق شب و به نقل از روابط عمومی خانه کتاب و ادبیات ایران، در پرونده ویژه آخرین شماره سال ۱۴۰۱ آستان کتاب رضوی (ماهنامه اختصاصی کتاب انتشارات آستان قدس رضوی – شماره ۳/ اسفند ۱۴۰۱) آمده است: «علی رمضانی؛ مدیرعامل موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران است
.کتابم را چگونه چاپ کنم؟ / مراحل و توضیحات فرآیند انتشار کتاب –
این موسسه مهمترین مرجع رسمی مرتبط با کتاب و صنعت نشر است که پس از تغییر و تحولات چشمگیر و همهجانبه، اقدامات گستردهای را انجام داده و برنامههای مفصلی را تدارک دیدهاست. آستان کتاب رضوی، در آخرین شماره سال ۱۴۰۱ مروری بر اقدامات خانه کتاب و مسائل دنیای نشر دارد که حاصل ۹۰ دقیقه گفتگوی خواندنی ما با آقای رمضانی در هوای سرد بهمن ماه مشهد است.
شما مدیرعامل خانه کتاب و ادبیات ایران هستید؛ این مجموعه را برای ما معرفی کنید.
خانه کتاب و ادبیات ایران حاصل ادغام سه موسسه از موسسات معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است؛
۱. موسسه نمایشگاههای فرهنگی؛ که وظیفه برگزاری نمایشگاههای داخلی و خارجی اعم از نمایشگاه تهران و نمایشگاههای استانی را برعهدهدارد و نیز فعالیت بخش بینالملل نشر ایران با سیاستهایی که درون معاونت امور فرهنگی تدوین میشود هم به عهده موسسه نمایشگاهها بوده است.
۲. موسسه خانه کتاب سابق است که وظیفه برگزاری جوایز مثل جایزه کتاب سال، جشنواره نقد، جشنواره کتاب و رسانه، اداره کردن خبرگزاری ایبنا و جمعآوری بانک اطلاعات کتاب کشور را برعهده داشت. نیز در دوره خودش متولی برگزاری طرحهای فصلی فروش کتاب بود و موضوع شابک و این جنس موضوعات را نیز خانه کتاب انجام میداد.
۳. موسسه بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان که متولی برگزاری جایزه جلال آل احمد و جشنواره بین المللی شعر فجر بود و همینطور موضوع آموزش و پژوهش در حوزه ادبیات را عهدهدار بود. مجموع وظایفی که در سه موسسه انجام میشد و علاوه بر آن وظایفی که بعدا در دوره ادغام به عهده موسسه گذاشتهشده و کارهای جدیدی که راه افتاده، از جمله برگزاری نمایشگاه مجازی، برپایی سامانه خرید از کتابفروشیها و طرحهای ارتقایی صنعت نشر به عهده خانه کتاب و ادبیات ایران است.
پس در خانه کتاب کنونی همه فعالیتهای صنعت نشر تجمیع شده است.
بله؛ اگر بخواهم در یک تصویر نمایی عرض بکنم، همه حلقههای صنعت نشر با این موسسه کار دارند. حلقه اول شامل نویسنده، شاعر، مترجم، ویراستار، مصحح و بهطور کلی اهل قلم با موسسه مرتبط هستند. حلقه دوم حلقه ناشران است که با شابک و نمایشگاهها و … کار دارند.
حلقه سوم گروههای ترویجی هستند که با خبرگزاری ایبنا و شبکه تازه تاسیس تلویزیونی کتاب کار دارند. حلقه چهارم کتابفروشان و موزعان هستند که با طرحهای فصلی قبلی و با سامانه خرید از کتابفروشیهای فعلی کار دارند. حلقه آخر هم مخاطبین نهایی کتاب هستند که بهطور مستقیم از خروجی بخش ترویج استفاده میکنند و علاوه بر آن از یارانههایی که وزارت ارشاد در نظر میگیرد بهرهمند میشوند. به عبارتی کسی نیست در کشور که با کتاب کار داشته باشد و با این موسسه کار نداشته باشد. ما هم تلاش میکنیم که این منظومهکاری را به صورت منظم و رو به جلو با تحولهای لازم در هر بخشی پیش ببریم.
۱۶ ماه از انتصاب جنابعالی و در این موسسه جدید و ادغام شده میگذرد. در این مدت تمرکز شما در هر حلقه بیشتر بر انجام چه کارهایی بوده است؟
این را بگویم که حل مسائل یک حلقه اگر درست انتخاب شده باشد باعث میشود تا مسائل سایر حلقهها حل شود. در حلقه اول، حلقه اهل قلم، تاکنون قریب ۳۰ هزار نفر عضو هستند که ثبت شدند. این رقم یعنی رشد حدود ۳۰ درصدی ظرف یکسال به نسبت کل دوران قبل. در یکسال گذشته خدمات بهتری به اهل قلم ارائه شد. هم خانه کتاب و هم مسائل دیگری که وزارت ارشاد تدبیر کرده، مثل تقویت صندوق اعتباری هنر، باعث شده وضعیت بهتری نسبت به قبل داشته باشیم. در فرایند کار در خانه کتاب تلاش شد صف کوتاه شود و الان کلیه کارها غیرحضوری و باسرعت انجام میشود. ارائه معرفینامه به بانکها، موضوع بیمه تامین اجتماعی، رتق و فتق امور اهل قلم و ارائه خدماتی جهت استفاده ایشان از یارانههایی که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در نظر میگیرد، از اقدامات مرتبط با حلقه اول است. همه اینها را خیلی با سرعت انجام میدهیم و صف ندارد و طبیعتا با سرعت عمل انجام میشود. این از حلقه اول.
کتابم را چگونه چاپ کنم؟ / مراحل و توضیحات فرآیند انتشار کتاب – ناشرین که حلقه دوم هستند، از وظایفی که در دوره جدید به خانه کتاب واگذار شدهاست، مساله کاغذ هست. در مساله کاغذ تلاش شد اول به پیشینه موضوع نگاه شود؛ که در سه چهار سال گذشته به عملکرد ناشرانی که کاغذ دریافت کردهبودند از چند جهت دقت کردیم: یک، این میزان کاغذی که گرفتند چه نسبتی با تولیدشان دارد. دو، چه نسبتی با قیمتگذاریشان دارد. سه، چه نسبتی با نظارت و شمارش دادنشان دارد. چهار، چه نسبتی با اعلام وصول و فرآیند قانونیشان دارد. هرکدام از این موضوعات یک دنیا مساله است. تولید و عرضه کاغذ ایرانی، وعده دولت و وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی بود که به عهده این موسسه قرار گرفت تا قراردادی را با شرکت چوب و کاغذ مازندران منعقد کند. در شهریورماه قرارداد را منعقد کردیم و از ناشران پیشثبتنام انجام دادیم. ۷ هزار تن با مازندران قرارداد داشتیم اما ناشران ۱۰ هزار تن در پیشثبتنام درخواست کردند.
در آغاز توزیع، با یک چالش مواجه شدیم؛ کاغذی با کیفیت نازل به اسم کاغذ مازندران ناگهان در بازار موجود شد. ناشران مراجعه میکردند که ما این کاغذ بیکیفیت را نمیخواهیم. برای حل این مشکل نمونههایی که از مازندران گرفتهبودیم را نشان میدادیم و میگفتیم این کاغذ و کیفیت است. درهرحال کسی اخلال ایجاد کرد و یک کاغذ درجه چندمی را به نام کاغذ مازندران وارد بازار کرد که چهره این کاغذ را خراب کند. اعلام کردیم که بازاریاب کاغذ مازندران نیستیم؛ اما کیفیت این کالای ایرانی به نسبت گذشته ارتقا پیدا کردهاست. منابع خودمان را درگیر کردیم و گفتیم به جای اینکه از ناشر پول بگیریم و بگوییم دوماه بعد بیا کاغذ را بگیر، خودمان با مازندران قرارداد بستیم و از منابع خودمان پرداخت کردیم و کاغذها را دریافت کردیم، مناقصه برگزار شد و کارخانه بستهبندی و برش مشخص شد و پس از آمادهسازی تازه از ناشر پول میگرفتیم و ظرف ۷۲ ساعت ناشر کاغذش را دریافت میکرد و به چرخه تولید میانداخت.
علاوه بر کاغذ، در موضوع شابک ناشران مشکلاتی داشتند، در گزارشگیری از بانک اطلاعات سایت مشکل داشتند. به همین منظور ساختار بانک اطلاعاتی در خانه کتاب تغییر داده شد. قسمت جستجوها، پالایش و بهسازی شد. دادههای خانه کتاب در نمایشگاهها و سامانه کتابفروشیها مداوم مورد استفادهاست و باید ارتقا پیدا بکند.
برای حلقه ترویج مهمترین مثالی که میتوانم بزنم، ایجاد شبکه تلویزیون اینترنتی کتاب است. بررسی کردیم که در صنعت کتاب، چه قدرتی کم است و باید اضافه شود. بررسیها به ما گفت این صنعت در ایران، رسانه تصویری ندارد. الان به این صنعت، تصویر هم اضافه شدهاست. صنعت کتاب در ایران، خبرگزاری داشت، برنامههای رادیویی و تکبرنامههای تلویزیونی داشت، صفحات شبکههای اجتماعی ناشران و نویسندگان و غیره داشت، اما قدرت تصویر و قدرت تلویزیون را نداشت. جایی لازم بود که کنداکتور اختصاصی شونده بدهد. به این منظور تلویزیون اینترنتی تاسیس شد. این شبکه از هفته کتاب راه افتاد و مشغول فعالیت است و مهمترین برنامههای این حوزه را پوشش میدهد. مانند اختتامیه جایزه جلال آل احمد، اختتامیه جشنواره کتاب و رسانه، اختتامیه جشنواره بین المللی شعر فجر و همه اینها از شبکه پخش میشود و برنامهسازیهایی نیز خواهد شد و در دست تولید است.
برای حلقه کتابفروشیها مهمترین کار صورتگرفته راهاندازی سامانه خرید از کتابفروشیها است. این اتفاق یک کار بزرگ در کشور بود که ویترین کتابفروشیها به اندازه مرزهای کشور گسترده شود. این چیزی بود که نداشتیم. مواردی مثل طرحهای فصلی، حداکثر و دست بالا در هزار نقطه از کمتر از ۲۰۰ شهر متمرکز شدهبود. در حالیکه در برخی از شهرها و روستاها مردم هیچ دسترسی به کتابفروشی نداشتند. پس چند مشکل وجود داشت: یک؛ مردم کتابشان را نمیتوانستند بخرند؛ دو، از یارانهای که دولت میداد نمیتوانستند استفاده کنند؛ سه، دولت یارانهای پرداخت میکند که پول همه مردم است و باید برای همه مردم دسترسی فراهم کند تا بتوانند یارانهشان را استفاده کنند. این کار برای حل مشکلات انجام شد و ارتقا هم پیدا خواهد کرد. مرحله به مرحله در حال پیشروی است و اخیرا گزارش دو ماههاش منتشر شد که ۶۴ هزار نسخه کتاب از طریق همین سامانه طی یک بازه دو ماهه فروخته شدهاست. البته معتقدیم که باید در یک نقطه مطلوب این سامانه در یک ماه، یک میلیون نسخه بفروشد. اما این برای شروع که ۲۳۰ کتابفروشی هستند عدد خوبی است.
یک نکته جالب عرض کنم؛ در چند دوره نمایشگاه مجازی که برگزار شد، حدود ۲۷۰۰ ناشر محصولاتشان را عرضه کردند؛ الان با اینکه فقط ۲۳۰ کتابفروشی در سامانه هستند، اما از ۴هزار و ۷۰۰ ناشر کتاب در سامانه وجود دارد. یعنی ۲هزار ناشری که آثارشان در سطح نمایشگاهها دیده نمیشد اینجا در یک فرصت برابر دیده شدهاند. جالب است بدانید یک کتابفروشی در دزفول هست که جزء ده کتابفروشی اول سامانه است. در محتوا هم آمار جالبی داریم. جلد ۶۳”تفسیر تسنیم آیتالله جوادی” اولین کتابی هست که بیشترین فروش را داشتهاست. کتاب بعدی “ستارهها چیدنی نیستند” است. با اینکه نه ما به قشر خاصی یارانه دادیم و نه کتابفروشیهای خاصی آمدند؛ گفته میشود کتابهای پرفروش بازار متعلق به جریان فکری خاصی هستند. مثلا صد کتابفروشی از ۲۳۰ کتابفروشی عضو سامانه، یک کتاب خاص که ادعا میشود پرفروش هست را دارند. اما بیشترین خریدها از این کتابهای ادعایی نیست. خب این پیام دارد. نکته این است که شما فرصت برابر در اختیار مردم قرار دادی و مردم از همه اقشار هستند و تصورات ذهنی ما را از سلیقه کتابی و محتواییشان برهم زدند.
شما از میزان استقبال کتابفروشیها از سامانه راضی هستید؟
طرح فصلی که در ابتدا راه افتاد حدود ۷۰ کتابفروشی ثبتنام کردند؛ سامانه با ۲۰۰ کتابفروشی کار خود را شروع کرد. اوج طرح فصلی به ۹۵۰ کتابفروشی رسید. این ۹۵۰ کتابفروشی، فروشگاههایی هستند که دسترسی حداقلی به فضای مجازی دارند. در این مدت مسائل زیادی برای ما مکشوف شد؛ از جمله اینکه اکثر کتابفروشیهای کشور اصلا درباره استفاده از نرمافزار و رایانه اهتمام ندارند و با همان روش سنتی و دستی پیش میروند. اگر نرمافزار هم دارند یکبار اول سال برای بازگشایی حساب استفاده میکنند و یکبار هم آخر سال که میخواهند انبارگردانی داشتهباشند. اصلا نرمافزار برایشان مهم نیست! خب وقتی که شما میبینید کسبوکارتان با تهدید سیلآسای فروشگاههای اینترنتی و دیجیتال مواجه است و فروشگاه شما را با خود میبرد و شما سرجایتان ایستادید و اقدامی نمیکنید، چه اتفاقی میافتد؟ غرق میشوید! اما اگر خودتان را بهروز کردید، میتوانید همچنان موقعیت خودتان را حفظ کنید و شما هم از این مزایا و ظرفیت جدید استفاده کنید. در نهایت باید عرض کنم که این تعداد رضایتبخش نیست اما تعجیلی برای پیوستن کتابفروشیها نداریم و متعقدیم به تدریج جای خود را باز میکند.
برگردیم سراغ حلقهها، برای مخاطبان نهایی کتاب در این مدت چه کردهاید؟
کاری که برای مخاطب به عنوان حلقه آخر این زنجیره انجام شده، این بود که امکان استفاده از یارانه را بیش از گذشته برایش فراهم کردیم. نیز تلاش کردیم سهم مخاطب را از حلقه ترویج هم بیشتر کنیم. مثلا با ایجاد نمایشگاههای مجازی و سامانه خرید از کتابفروشیها دیگر کسی مجبور نیست برای استفاده از یارانهاش از زاهدان به تهران بیاید. یا از مشهد، از شهری دور به تهران بیاید تا بتواند از یارانهاش استفاده کند. این البته نفی ضرورت حضور و استفاده از محیط نیست؛ بلکه ایجاد فضایی جدیدتر است. نکته بعد اینکه به فرض چند صد هزار تومان به دانشجو بن خرید داده شد. خب چقدر باید هزینه کند تا بیاید تهران و برگردد؟ طبیعی است که برایش نمیصرفد. چه اتفاقی میافتد؟ از سفر و خرید و استفاده از یارانهاش صرفنظر میکند. مساله دیگر اینکه امسال، اولین سالی بود که سامانه بن تا روز آخر نمایشگاه باز بود؛ یعنی افراد تا روز آخر نمایشگاه میتوانستند از بن استفاده کنند. سالهای قبل چند روز باز و تکمیل و بسته میشد و همه شکایت میکردند. یک نکته فرهنگی هم بگویم: با این کاری که انجام شد، حرص زدن برای گرفتن یارانه هم کاهش پیدا کرد. ما داریم در یک محیط فرهنگی کار میکنیم و داریم از یک ابزار استفاده میکنیم ابزاری که نباید خلاف محتوای فرهنگی و آرامش¬بخشی آن عمل کند.
کتابم را چگونه چاپ کنم؟ / مراحل و توضیحات فرآیند انتشار کتاب –
پس امسال بهطور شفاف و واقعی یارانه به دست مخاطب نهایی رسیده است؟
بله. آرزوی من این است با این فضایی که فراهم شدهاست و با ایفای مسئولیت اجتماعی توسط بانکها و بیمهها و مجموعهها و شرکتهای بزرگ بتوانیم شفاف اعلام بکنیم که یارانه کتاب کجا مصرف شد. در واقع بتوانیم بگوییم بهجای اینکه صرفا به اعضای هیات علمی و دانشجوها یارانه دادهایم، به هر ایرانی یارانه کتاب دادهایم. و این کار را الان داریم در سامانه کتابفروشیها انجام میدهیم. امیدواریم در نمایشگاه بعدی هم بتوانیم همین کار را بکنیم و در طول سال بتوانیم یارانه هر ایرانی را از حوزه کتاب مشخص کنیم. نکته آخر؛ با بعضی از این کارها امکان اعمال برخی سیاستهای محتوایی که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی موظف است انجام بدهد نیز فراهم شد. مثلا اینکه ارشاد موظف است از کتابی که جایزه ملی گرفته حمایت کند. پیش از این چگونه میتوانست حمایت کند؟ نهایتا تعدادی ازآن کتاب میخرید و میرفت انبار وزارت ارشاد. اما الان میتواند آن یارانهای که برای خرید کتاب بود در اختیار قشر بزرگتری از مردم بگذارد و بگوید به فرض شما اگر فلان کتاب که برگزیده جایزه جلال آل احمد شده را بخرید درصدی از هزینه کتاب را وزارت ارشاد میپردازد. در حقیقت اعمال تخفیف روی شناسه اختصاصی کتابها (شابک) توسط وزارت ارشاد.
به نظر میرسد بین کتابفروشها هنوز مقاومت زیادی برای پیوستن به سامانه وجود دارد. اگر بخواهید ایشان را قانع کنید، چه میگویید؟
هر تغییری مقاومتبرانگیز است. این مقاومتها عجیب و غافلگیر کننده نیست. اتفاقا میزان همراهی بیشتر ما را غافلگیر کرد. میزان حرفها و تشکرهایی که در فضای خصوصی به ما میزنند، بیشتر ما را غافلگیر کرد. هفته گذشته مدیر دو کتابفروشیهای قدیمی به موسسه آمدند و از راهاندازی این سامانه تشکر کردند. آنها گفتند این سامانه چند اتفاق خوب رقم زده است. اول اینکه کتابهایی که شاید سالها در قفسهها ماندهبود، اینجا دیده شده و به فروش رفته. این سامانه بستر خوبی برای فروش رفتن کتابهای کمیاب و کمارج دیدهاست. گاهی یک کتاب را که خیلی وقت است دنبالش میگردید، در یک شهر خیلی دور که اصلا برای ما قابل تصور نیست پیدایش میکنید. نکته دومی که گفتند این بود که ما را با مخاطب جدید آشنا کردید. در حالیکه این حرف مطرح بود که این طرح مخاطب فروشگاهها را میرباید. گفتند ما به مخاطبی رسیدیم که هیچگاه به او دسترسی نداشتیم. نکته سوم اینکه میگفتند وقتی کتابی پرفروش میشود ما هم بهره خودمان را میبریم. من از ایشان سوال کردم چرا این حرفها را در فضای عمومی نمیزنید؟ گفتند که میترسیم! به خاطر فشار عجیبی که هست و چند نفری که هرکس هر حرف مثبتی میزند به او اتهام میزنند که تو میخواهی کتابفروشیها را نابود کنی.
نکته دیگری که برای کتابفروشیها میگویم این است که ما هیچ اجباری نداریم، ولی اگر خودتان را به روز نکنید در مقابل آن سیل نمیتوانید دوام بیاورید. سایتهایی هستند که کتاب را با قیمت سه برابری و تخفیف هفتاد درصدی ارائه میکنند. کتابفروش با اینها چکار میخواهد بکند؟ اقدام بعدی ما این است که با این سایتها از طریق اتحادیههای صنفی، پلیس فتا و دادستانی در چارچوب فعالیت قانونی مواجه شویم و باید برای مقابله باید پاسخ جایگزین داشته باشیم. اگر حجت داشتیم که این کار به کتابفروشیها آسیب میزند این کار را انجام نمیدادیم. اما الان حجت این است که باید یک پاسخ ایجابی در مقابل چند حرف فراهم میکردیم. این حرفهایی که میزنم حرفهای خطرناکی هست ولی من میزنم. در مقابل اینکه باید فضای برابری برای فروش کتاب توسط ناشر و کتابفروش وجود داشتهباشد، ما باید یک پاسخ ایجابی فراهم میکردیم. این سامانه نفی فروش مستقیم ناشران و نمایشگاهها نیست. این قوا باید با همدیگر تجمیع شود و تبدیل به یک قدرت و یک بازیگر قابل اتکا بشود تا بتوان برای کارهای بزرگتر آمادهاش کرد. از این خرده نقنقهای ساده که نمایشگاهها، کتابفروشیها را نابود کرده بیرون بیاییم و یک مرحله جلوتر برویم. همین الان در سامانه ۶میلیون و ۵۰۰ هزار نسخه کتاب در ۲۳۰ کتابفروشی وجود دارد. ظرف ۸ ماه ابتدایی سال ۱۴۰۱، ۵۰ میلیون نسخه کتاب توسط ناشران تولید شدهاست. در بهترین حالت اگر همه کتابفروشیهای کشور به سامانه بپیوندند کتابهای موجود ۲۰ میلیون نسخه هم نمیشود. خب۳۰ میلیون نسخه دیگر کجاست؟ شمای کتابفروش باید زمینه را فراهم کنید تا آن ۳۰ میلیون نسخه را هم در چرخه بیاورید. چند روز پیش در مصاحبهای گفتم تلاش کردیم آرزوهای دم دستی این صنعت را ازجلوی پایش برداریم تا بتواند به جلو فکر کند.
ارزش ریالی صنعت نشر ایران چقدر است؟
این صنعت بزرگ، صنعت اول فرهنگی هست و ۸ هزار میلیارد تومان ارزش این صنعت است. حدود ۱۰۰هزار نفر مستقیم در این صنعت دارند کار میکنند. هیچ صنعت فرهنگی دیگری به این قدرت نداریم. مثلا صنعت سینما با وجود سینمای خانگی و خیلی دست بالا، به سه هزار میلیارد نمیرسد. ما از ۸ هزار میلیارد صحبت میکنیم. این کجا و آن کجا؟ همین امروز که هشتم بهمن ماه است این صنعت عدد ۷ هزار میلیارد را رد کرده است و تا پایان امسال به ۸ هزار میلیارد میرسد. وضعیت صنعت نشر ما در منطقه بینظیر است و در دنیا به عنوان مزیت رقابتی قابل عرضه است. در حوزه کودک و نوجوان در دنیا رقابت میکنیم و جایزه میبریم. البته مقداری در تکنولوژی چاپ عقب هستیم؛ که ناشران خط شکن مانند بهنشر، مهرستان، فاطمی، جمکران، پینما، قدیانی و دیگرانی خط را شکستند و کتابهایشان را به صورت بهتری عرضه میکنند.
از نظر شما افق بالاتر صنعت نشر که باید به آن برسیم کجاست؟
به نظرم میآید دو موضوع و نقطه است که ما باید روی آن دست بگذاریم تا نشر، در کشور متحول بشود: نقطه ترویج و نقطه بینالمللی شدن نشر. در نقطه ترویج خود شما هم تجربه کردید و دیدید وقتی روی کتابی متمرکز میشوید چقدر اوضاع متفاوت میشود. وقتی با مردم حرف میزنیم که کتاب بخوانید، یعنی مردم را وارد وادی سرگردانی میکنیم. که چه بخوانم؟ از کجا پیدایش کنم؟ باید به مردم بگوییم چه بخوانند. از طرفی سوالات خبرنگارها را عوض کنیم. از سوال غیرعمومیِ سرانه مطالعه برای فضای عمومی میخواهید به چه چیزی برسید؟ تحقیر؟ چه عایدی دارد؟ این آمار مخدوش است و مورد مناقشه است و کمکی به حل مساله کتابخوانی نمیکند.
بینالملل هم یک نکته دارد. نه اینکه دست از همه اعتقادات و آموزههایمان برداریم و برویم برای کشورهای دیگر و با فرهنگ آنها کتاب تولید کنیم. من میگویم فرهنگ ما این قابلیت را دارد تا صادر شود. ناشرها نترسند از اینکه همینجا کل محصول و بروشور و اقلام تبلیغاتی را تولید کنند و به نمایشگاههای خارجی ببرند و از طرفی بخشهای بازاریابی بینالمللی و بخش بینالمللی سایتهایشان را نیز فعال کنند. در آخرین نمایشگاه تهران هر ناشر خارجی که آمد از این حجم تولیدات مبهوت شد. بهخصوص در حوزه کودک و نوجوان ناشران خارجی از این حجم تولید شگفتزده شدند. گیج شدند که کدام را انتخاب کنند. ما این طرف ظرفمان آماده نیست. برای افزایش آمادگیها از امسال ساختار حضور در نمایشگاههای بینالمللی را تغییر دادیم و فقط مبتنی بر آمادگی کردهایم. به این صورت که ما غرفهای میگیریم و فراخوان میدهیم و ناشران را دعوت میکنیم و بعد مبتنی بر آمادگیهایی که دارند آنها را ارزیابی و انتخاب میکنیم. اینکه عرض کردم بروشور، نمونه (سمپل)، بخش بینالملل سایت، فرد بازاریاب زباندان همه از شاخصهای آمادگی است.
همین الان ناشری داریم که کتابهای کودکش را به عربی ترجمه کرده و میبرد بیروت و حتی یک نسخهاش برنمیگردد و همه را همانجا میفروشد. چرا روی بخش بین الملل تاکید میکنم؟ چون اگر این بخش به انتهای زنجیره صنعت نشر ما وصل شود، قدرت کل جریان نشر را چندبرابر میکند. البته بخش بین الملل همهاش هم ترجمه نیست؛ ما کشورهای اطراف فارسی زبان داریم که بازار خوبی هستند.
خانه کتاب بستر را فراهم میکند، خط تلاش را معلوم میکند تا ناشران خودشان را به این عرصه برسانند. تاوقتی خود ناشران به فکر نباشند تمهیدات خانه کتاب به جایی نمیرسد. ولی من این توانمندی را در برخی ناشران میبینم. یک اتفاق دیگر هم باید بیفتد؛ اینکه آژانسهای ادبی هم باید در کشور برای فروش، فعالتر و جدیتر شوند. آژانسهای ما بیشتر فعالیتهایشان در سطح خرید است که اتفاقا باید بیاید روی فروش. در ایران کمتر از عدد انگشتهای دست آژانس ادبی داریم و از طرفی ناشران هم باید بیش از پیش با ادبیات نشر بینالملل آشنا شوند و فعالیتهایشان را گسترش دهند.
به نظر شما ترویج کتاب و کتابخوانی وظیفه دولت است یا ناشران؟
هیچکس بهاندازه خود ناشر و پس از آن نویسنده، نمیتواند مروج کتاب باشد. نویسندههایی که خودشان مروج هستند و برای ترویج کتابشان تلاش میکنند موفقتر هستند. ما باید چنین چیزی را الگو کنیم. در قرارداد ناشران با نویسندگان این را شرط کنیم و بعد برایش مابهازا ببینیم. مثلا کتابیکه بر اثر فعالیت نویسنده فروش میرود عواید بیشتری برای نویسنده داشته باشد؛ درصد بیشتری بگیرد. مثلا ۲ درصد حق ترویج بگیرد.
دولت باید چکار کند؟
دولت به معنی صداوسیما و رسانهها و شبکههای رسمی باید بستر را فراهم کنند. این بستر وقتی رونق میگیرد که نویسنده و ناشر فشار بیاورند و مطالبه داشتهباشند و دولت و حاکمیت باید بستر را برای نقشآفرینی فراهم کند. اما فرض میگیریم دولت تا الان هیچ بستری را فراهم نکردهاست؛ ما مدلهای موفقی داریم از ناشرانی که هیچ استفادهای از رسانههای عمومی و رسمی ندارند، اما آنقدر برای آثارشان تبیلغ میکنند که تصور میکنیم این آثار خیلی پرفروش هستند. برساخت رسانهایشان و عملیات روانیشان را ببینید. آنقدر کار رسانهای میکنند که کتابفروشها کتاب را میآورند و پخشیها روی آن کار میکنند. دلیل بخشی از ورشکستی کتابفروشیها پیروی از این فضاسازیها است.
آیا شما از سهم کتاب در برنامهسازیهای صداوسیما راضی هستید؟
طبعا نه! من از سهم فرهنگ در بودجه کشور هم راضی نیستم. سهم فرهنگ در بودجه کشور، سهم فرهنگ و کتاب در صداوسیما اصلا سهم واقعی خودش نیست. اگر ما بخواهیم به اندازه اوایل دهه هشتاد در خود وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای موضوع کتاب پول داشته باشیم باید هزار میلیارد تومان پول داشته باشیم. بودجه کل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شامل حوزه سینما، قرآنی، فرهنگی و هنری و کتاب و .. ۱۳۰۰ میلیارد تومان است! از طرفی، بازار ۸ هزار میلیاردی یعنی حداقل هزار میلیارد حقالتالیف، هزار میلیارد حقالتالیف یعنی کجا؟ یعنی عرصه تولید. ما برای تکان دادن عرصه تولید ۳۰ درصدِ هزار میلیارد را لازم داریم. بودجه معاونت فرهنگی وزارت ارشاد برای این موضوع به عنوان متولی امر یک پنجم این هم نیست. بودجه حمایت از تولید کتب ارزشمند سه میلیارد تومان است! طبیعتا راضی نیستیم.
گفته میشود یکی از مشکلات صنعت نشر ایران، تعداد زیاد مجوزهای نشر است. نظر شما در اینباره چیست؟
شما در هیچ صنعتی نمیبینید که تعداد تولیدکنندگان بیشتر از تعداد عرضهکنندگان باشد. مثلا تعداد کارخانههای ماشینسازی بیشتر از محلهای فروش ماشین و نمایشگاههای فروش ماشین باشد. یا تعداد تولیدکنندگان تن ماهی بیشتر از تعداد سوپرمارکتیها باشد. اما در صنعت نشر اینطور نیست. با نگاهی بازتر و غیر سختگیرانه حداکثر سه هزار کتابفروشی در کشور داریم، در حالیکه در کشور بیش از ۲۲ هزار مجوز نشر داریم. این آمار بالا از تفکری برخاسته؛ تفکر این بوده که حوزه فرهنگ را تسهیل کنید تا هر کس خواست در آن عاملیت کند بتواند. تقریبا سالی ۵ هزار ناشر فعال داریم؛ یعنی ناشری که یک کتاب چاپ یا تجدید چاپ کند. این یکی از کجکارکردیهای این صنعت هست.
دو سه اتفاق برای اصلاح این رویه در وزارت ارشاد دارد میافتد، که البته این حوزه بر عهده بنده نیست؛ من یکی از اعضا هستم اما محوریتش با اداره کتاب و دفتر مطالعات است. و آن رتبهبندی ناشران است. اوایل دهه ۹۰ در همان خانه کتاب سابق آماری از عملکرد ناشران کشور منتشر شد که بر اساس آن، تعداد ناشرانی که در یک سال، یک کتاب چاپ یا تجدیدچاپ کردهاند، حدود ۴ هزار ناشر میشوند. (ناشر فعال) ناشرانی که در طول یک سال ۲۰ کتاب منتشر میکنند، ۸۰۰ ناشر میشوند. (ناشر پرکار) ناشرینی که ۵۰ کتاب در سال چاپ کنند حدود ۲۵۰ ناشر میشوند. (ناشر حرفهای) بیش از ۲۰۰ ناشر هم در کشور داریم که در طول یکسال بیش از ۲۵۰ کتاب چاپ و تجدید چاپ میکنند. با این طبقهبندی، ایده فرهنگی نظام محقق میشود و ناشران در یک دامنهای میآیند بالا که قابلیت ارزیابی دقیق هم دارد. البته اگر این شرط را بگذاریم ممکن است آفتهایی داشتهباشد. مثلا طرف ۵ نسخه کتاب برای گرفتن اعلام وصول چاپ کند و بگوید من این کتاب را هزار نسخه چاپ کردهام، در حالیکه یک نسخه بیشتر چاپ نکردهاست.
همین الان خیلیها اعلام وصول نمیگیرند و در این ۸ هزار میلیارد نیستند. بعضی از ناشرهای بزرگ کشور به دلایلی اعلام وصول نمیزنند. کلا مقاومتی در کشور در زمینه خوداظهاری داریم.
آیا سهم مجموعههای حاکمیتی در گرفتن مجوز زیاد نیست؟ مثلا در همین آستان قدس ۱۴ مجوز نشر داریم.
من نمیتوانم بگویم سهم مجموعههای حاکمیتی زیاد است. اما این هم هست. و حتی نمیتوانم بگویم مجموعههای حاکمیتی که دارند مجوز نشر میگیرند، لزوما دارند برای بقا کتابسازی میکنند. مگر اینکه مصداق روشن داشته باشیم. اما درباره آستانقدس، صداوسیما و حوزه علمیه من موافقم که تشکیلاتشان را متحد و منسجم بکنند. در واقع همه در توزیع و فروش و عرضه مشکل دارند. در صداوسیما هم قرار بود به جز سروش کس دیگری مجوز نگیرد. این تشکیلاتها باید با تجمیع قوا عملیات بهتری رقم بزنند که البته کار سختی است.
اوضاع قاچاق کتاب در ایران به چه وضعی است؟
در حوزه قاچاق من اطلاع دقیق ندارم که بتوانم مطلبی را عرض کنم. این را میدانم که باید خود ناشر در نظام صنفی این موضوع را پیگیری کند. یک جایی باید شکایت ناشر ثبت شود که بشود آمار و اطلاعاتی در این حوزه جمعآوری کرد. ناشرین این کار را نمیکنند. مساله قاچاق درباره کتاب ترجمه بیشتر اتفاق میافتد، اما من تاکنون آمار رسمی در این موضوع ندیدم؛ اما چارهاش را در این میبینم که ناشر پشتیبان اثر خودش باشد و آنقدر کتابش در بازار زیاد باشد که فرصت نشود اثر قاچاقی ظرفیت فروش پیدا کند. وقتی میگوییم چیزی قاچاق میشود یعنی چیز ارزشمندی است؛ این کتاب اگر در بازار باشد چه فرصتی برای قاچاقش میماند؟ خوب است از این جنس دسترسیهایی که برای کتابفروشیها در سامانه استفاده شده، از این ظرفیتها برای نظارت استفاده کرد و ناشران به عنوان مالکان آثار واقعا شکایات را ثبت و پیگیری کنند. در وزارت ارشاد هم من شنیدم که قرار است یک دایره حقوقی فراهم بشود که بتواند بخشی از این موضوعات را برای ناشران پیگیری کند. در این بین ما قاچاق رسمی هم داریم. یعنی شما کتابی را منتشر کردید و من میآیم با یک تغییرات مختصری به اسم نشر خودم کتاب را منتشر میکنم. برای حل این موضوع، اداره کتاب دارد یک سامانه مشابهیابی را مستقر میکند که در سامانه ببییند آیا حداقل ۳۰ درصد تفاوت وجود دارد یا نه.
کتابم را چگونه چاپ کنم؟ / مراحل و توضیحات فرآیند انتشار کتاب –
اوضاع نشر الکترونیک در کشور چطور است؟
در ابتدای راهاندازی سکوهای نشر الکترونیک، در سه موضوع امنیت، اقتصاد و حقوق مشکل داشتیم. الان موضوع امنیت تا حدی حل یا منحل شده به تعبیری. موضوع حقوق را هم سکوها پذیرفتند و قرارداد و سهم ناشر مشخص میکنند . اما موضوع اقتصاد همچنان موضوعی جدی در این عرصه است. اگر که اقتصاد در این فضا خوب تامین نشود؛ یعنی ناشر ببیند که اینجا هم برایش عایدی دارد، نویسنده ببیند اینجا عوایدی دارد. اگر این عواید دیده و تامین نشود به نظرم این موضوع کند در کشور پیش میرود. در عرصه نشر الکترونیک چالشهایی در کشور داریم. مثلا چالش دستگاههای کتابخوان را داریم. درمورد نسل جدید اگر بتوان روی مساله کتابخوان کردن دهه هشتاد و نودیها کار کرد، کتاب الکترونیک جهشی خواهد داشت؛ آن هم نه در همه حوزهها. روند دنیا هم اینطوری نیست که بگوییم در همه حوزهها کتابها دارند الکترونیک میشوند.
در دنیا در کتابهای فنی و تخصصی نشر الکترونیک جلوتر است. نرخ رشد کتاب صوتی نیز با توجه به کرونا بالا رفت؛ اما نتوانست رشدش را حفظ بکند دوباره افت کرد. حتی پادکست هم درست است که دارد بین کتابخوانها رواج پیدا میکند، اما بهعنوان کتاب شناخته نمیشود و یک قالب دیگری است. حوزه نشر الکترونیک، بهعنوان حوزه افزایشدهنده مخاطب در آینده کمککننده است، اما جای کتاب را نمیگیرد. کما اینکه روند جهانیاش هم این نیست. و بهطور جدی کتاب کاغذی سرجای خودش هست. شما دیدید پس از چند سال فروشگاهی مثل آمازون یک بخش جدی کتاب کاغذی و چاپ ایجاد کرد و از این ناحیه دارد تجارت قابلتوجهی میکند.
البته یک چیز را گم نکنیم؛ فضای مجازی آسیبهایی دارد مثل عدم تمرکز، سطحی شدن و رها کردن. یکی از نظریات جدی این است که ما باید حتما فرصت فراغتی از دنیای مجازی را فراهم کنیم. آیا فیلم؟ آیا موسیقی یا کتاب؟ باید گفت کتاب دورترین زمینه است به آن زمینه مجازی. حالا اینکه چقدر در این مساله میتوانیم توفیق پیدا کنیم بحث دیگری است.
کتابم را چگونه چاپ کنم؟ / مراحل و توضیحات فرآیند انتشار کتاب –